botch up


(انگلیس - محلی) زخم، دمل، کورک، کار بد انجام شده، چیز بد ساخته یا مرمت شده، بدساخت

جمله های نمونه

1. I'm afraid the unexpected accident may botch up the dinner tonight.
[ترجمه گوگل]می ترسم تصادف غیرمنتظره شام ​​امشب را خراب کند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه این تصادف غیر منتظره ممکن است امشب شام را خراب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The builders really botched up our patio.
[ترجمه گوگل]سازندگان واقعاً پاسیو ما را خراب کردند
[ترجمه ترگمان]سازندگان ما واقعا حیاط ما را خراب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The funding was withdrawn after they botched up the first stage of the research.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه آنها مرحله اول تحقیق را شکست دادند، بودجه برداشته شد
[ترجمه ترگمان]این بودجه پس از آنکه مرحله اول تحقیق را خراب کردند، برداشت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I hate having builders botch up repairs on my house.
[ترجمه گوگل]از اینکه سازندگان خانه ام را تعمیر کنند متنفرم
[ترجمه ترگمان]متنفرم که سازندگان تعمیرات خونه ام رو خراب کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She botched up every job we gave her.
[ترجمه گوگل]او هر کاری را که به او می دادیم خراب می کرد
[ترجمه ترگمان]اون همه کاری که بهش دادیم رو خراب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't botch up my car this time.
[ترجمه گوگل]این بار ماشینم را خراب نکن
[ترجمه ترگمان]این دفعه ماشین منو خراب نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He completely botched up the interview.
[ترجمه گوگل]او مصاحبه را کاملاً خراب کرد
[ترجمه ترگمان]اون کاملا مصاحبه رو خراب کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She botched up the job thoroughly.
[ترجمه گوگل]او کار را کاملاً خراب کرد
[ترجمه ترگمان]اون کار رو کاملا خراب کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She always botched up.
[ترجمه گوگل]او همیشه اشتباه می کرد
[ترجمه ترگمان]اون همیشه گند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

i botched things up so bad, i wish i could find a hole to climb into
به قدری خراب کردم یا گند زدم که ای کاش می توانستم سوراخی برای بالا رفتن پیدا کنم - تو یه سوراخی قایم بشوم
بد ساخت
سرهم کردن
سَنبل کردن
سَرسَری کار کردن
خراب کاری، گند کاری

بپرس