اسم ( noun )
حالات: botanies
حالات: botanies
• (1) تعریف: the branch of biological science that deals with the classification and study of plants.
- She chose to study botany because she'd always been fascinated with the structure of plants.
[ترجمه گوگل] او تحصیل در گیاه شناسی را انتخاب کرد زیرا همیشه شیفته ساختار گیاهان بود
[ترجمه ترگمان] گیاه شناسی را، چون همیشه شیفته ساختار گیاهان می شد، به مطالعه گیاه شناسی برگزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گیاه شناسی را، چون همیشه شیفته ساختار گیاهان می شد، به مطالعه گیاه شناسی برگزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the plant life of a particular region or landform; flora.
- The scientists set out to explore the botany of the swamp.
[ترجمه گوگل] دانشمندان تصمیم گرفتند تا گیاه شناسی این باتلاق را کشف کنند
[ترجمه ترگمان] دانشمندان شروع به کاوش در گیاه شناسی این باتلاق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانشمندان شروع به کاوش در گیاه شناسی این باتلاق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the biological phenomena characteristic of a particular plant group.
- Our understanding of the botany of tomatoes has helped us grow hardier plants.
[ترجمه گوگل] درک ما از گیاه شناسی گوجه فرنگی به ما کمک کرده است که گیاهان سخت تری رشد کنیم
[ترجمه ترگمان] درک ما از گیاه شناسی of به ما کمک کرده است تا گیاهان hardier پرورش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] درک ما از گیاه شناسی of به ما کمک کرده است تا گیاهان hardier پرورش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a book on the identification and use of plants or plant products.
- The plant was unfamiliar to her, but she was able to identify it from her botany.
[ترجمه گوگل] این گیاه برای او ناآشنا بود، اما او توانست آن را از گیاه شناسی خود تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان] گیاه برایش ناآشنا بود، اما موفق شده بود آن را از botany تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گیاه برایش ناآشنا بود، اما موفق شده بود آن را از botany تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید