معنی: وابسته به گیاهشناسیمعانی دیگر: وابسته به گیاهان، گیاهی، وابسته به علم گیاه شناسی، وابسته به گونه های گیاهی، ترکیب یامشتقی از مواد گیاهی و داروهای گیاهی
• (1)تعریف: of, pertaining to, composed of, or containing plants.
• (2)تعریف: of or pertaining to botany.
اسم ( noun )مشتقات: botanic (adj.), botanically (adv.)
• : تعریف: a medicine derived from plants.
جمله های نمونه
1. botanical drawings
تصاویر گیاهی
2. botanical garden
باغ کشاورزی
3. tehran botanical garden
باغ کشاورزی تهران
4. "spore" is a botanical term
((هاگ)) یک واژه ی گیاه شناسی است.
5. The area is of great botanical interest.
[ترجمه گوگل]منطقه مورد علاقه گیاه شناسی زیادی است [ترجمه ترگمان]این منطقه دارای علاقه زیادی به پرورش گیاهان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I am not very familiar with botanical names.
[ترجمه امین] من خیلی با نام گونه های گیاهی آشنا نیستم.
|
[ترجمه گوگل]من زیاد با نام های گیاه شناسی آشنا نیستم [ترجمه ترگمان]من خیلی با اسم botanical آشنا نیستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There is a botanical garden in Paris.
[ترجمه گوگل]یک باغ گیاه شناسی در پاریس وجود دارد [ترجمه ترگمان]یک باغ گیاه شناسی در پاریس وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His discovery was hailed as the botanical find of the century.
[ترجمه گوگل]کشف او به عنوان یافته گیاه شناسی قرن مورد استقبال قرار گرفت [ترجمه ترگمان]کشف او به عنوان محصول گیاهی قرن مورد تحسین قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Several new botanical species have been discovered in the last year.
[ترجمه گوگل]چندین گونه گیاه شناسی جدید در سال گذشته کشف شده است [ترجمه ترگمان]چندین گونه گیاهی جدید در سال گذشته کشف شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Gardens contrived to divert the power of botanical growth into the tame artifacts of domesticated crops.
[ترجمه گوگل]باغهایی ساخته شدهاند تا قدرت رشد گیاهشناسی را به سمت مصنوعات رام محصولات اهلیشده منحرف کنند [ترجمه ترگمان]باغ های مصنوعی توانستند قدرت رشد گیاه شناسی را به مصنوعات اهلی و اهلی محصولات اهلی تبدیل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Many other notable botanical illustrators, including Lillian Snelling, are represented in the collections of botanical art and illustration.
[ترجمه گوگل]بسیاری دیگر از تصویرگران برجسته گیاه شناسی، از جمله لیلیان اسنلینگ، در مجموعه های هنر و تصویرسازی گیاه شناسی حضور دارند [ترجمه ترگمان]بسیاری از نقاشان برجسته گیاه شناسی از جمله لیلیان snelling در مجموعه های هنر گیاه شناسی و تصویر سازی نمایش داده می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The text of the Botanical Cabinet, combining scientific information with pious observations, reflected Loddiges's deeply held religious convictions.
[ترجمه گوگل]متن کابینه گیاه شناسی، ترکیبی از اطلاعات علمی با مشاهدات پرهیزگارانه، منعکس کننده اعتقادات عمیق مذهبی لادیجز بود [ترجمه ترگمان]متن کابینه گیاه شناسی که اطلاعات علمی را با مشاهدات مذهبی ترکیب می کند، منعکس کننده عقاید مذهبی عمیق است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Her office looks out over the botanical gardens and small reflecting pool in front of the Capitol.
[ترجمه گوگل]دفتر او به باغهای گیاهشناسی و استخر کوچک منعکسکننده در مقابل کاپیتول نگاه میکند [ترجمه ترگمان]دفتر او به دنبال باغ های گیاه شناسی و آبگیر کوچکی در مقابل کاپیتول است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The establishment of a botanical laboratory at Buitenzorg in Java was particularly influential.
[ترجمه گوگل]تأسیس یک آزمایشگاه گیاه شناسی در Buitenzorg در جاوه بسیار تأثیرگذار بود [ترجمه ترگمان]تاسیس آزمایشگاه گیاه شناسی در Buitenzorg در جاوا به خصوص تاثیرگذار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The example shown here is not a traditional botanical picture, but more a natural spray or group.
[ترجمه گوگل]مثال نشان داده شده در اینجا یک تصویر گیاه شناسی سنتی نیست، بلکه بیشتر یک اسپری یا گروه طبیعی است [ترجمه ترگمان]مثال نشان داده شده در اینجا یک تصویر گیاهی سنتی نیست، بلکه یک اسپری خشک و یا یک گروه طبیعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
وابسته به گیاهشناسی (صفت)
botanical
انگلیسی به انگلیسی
• of plants something which relates to plants; vegetable drug botanical books, research, and activities relate to the scientific study of plants.
پیشنهاد کاربران
مربوط به گیاه شناسی. مثلا تعریف گیاه شناسی چوب Botanical definition of wood