bosomed

/ˈbʊzəmd//ˈbʊzəmd/

معنی: نهفته، دارای سینه برجسته
معانی دیگر: دارای پستان بخصوصی

جمله های نمونه

1. Anger rests in the bosom of folly.
[ترجمه گوگل]خشم در آغوش حماقت قرار دارد
[ترجمه ترگمان]خشم در آغوش حماقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She held the child to her bosom.
[ترجمه گوگل]او کودک را به آغوش خود گرفت
[ترجمه ترگمان]بچه را در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She pressed him to her bosom.
[ترجمه گوگل]او را به آغوشش فشار داد
[ترجمه ترگمان]او را به آغوش خود فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A bosom friend afar brings a distant land near.
[ترجمه گوگل]دوست دور آغوشی، سرزمینی دور را نزدیک می آورد
[ترجمه ترگمان]دوستی از دور زمین را دور می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A summer palace was half bosomed in trees.
[ترجمه گوگل]یک قصر تابستانی نیمه پر از درختان بود
[ترجمه ترگمان]در میان درختان، یک کاخ تابستانی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her ample bosom wobbled as she laughed.
[ترجمه گوگل]در حالی که می خندید، سینه گشادش می لرزید
[ترجمه ترگمان]وقتی می خندید سینه اش تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She held him tightly to her bosom.
[ترجمه گوگل]او را محکم به آغوشش گرفت
[ترجمه ترگمان]او را محکم در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A bosom friend afar brings distant land near.
[ترجمه گوگل]دوست دور آغوشی، سرزمین های دور را نزدیک می آورد
[ترجمه ترگمان]دوستی از دور زمین را دور می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She cradled the child to her bosom.
[ترجمه گوگل]او کودک را به آغوش خود درآورد
[ترجمه ترگمان]بچه را در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The girl's profuse skirt bosomed out with the gusts.
[ترجمه گوگل]دامن انبوه دختر با هجوم زیاد بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]دامن خود را با باد و باد پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She strained the boy to her bosom.
[ترجمه گوگل]پسر را به آغوشش فشار داد
[ترجمه ترگمان]کودک را به آغوش خود کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were welcomed into the bosom of the Church.
[ترجمه گوگل]آنها در آغوش کلیسا پذیرفته شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به آغوش کلیسا خوشامد گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She clutched her son tightly to her bosom.
[ترجمه گوگل]پسرش را محکم به آغوشش گرفت
[ترجمه ترگمان]پسرش را محکم در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A dark jealousy stirred in his bosom.
[ترجمه گوگل]حسادت تاریکی در آغوشش موج می زد
[ترجمه ترگمان]حسادت تیره در سینه اش تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نهفته (صفت)
latent, bosomed, cryptographic

دارای سینه برجسته (صفت)
bosomed

پیشنهاد کاربران

بپرس