فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: borrows, borrowing, borrowed
حالات: borrows, borrowing, borrowed
• (1) تعریف: to take or receive (something) with the intention of returning it or something equivalent to it.
• مشابه: float, pawn, raise, touch
• مشابه: float, pawn, raise, touch
- He borrowed some power tools from his neighbor.
[ترجمه امیر ارسلان پهلوان زاده] او تعدادی وسیله ی پر قدرت از همسایه اش قرض کرد و به امانت گرفت|
[ترجمه گوگل] او چند ابزار برقی را از همسایه اش قرض گرفت[ترجمه ترگمان] او مقداری ابزار برقی از همسایه اش قرض گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to take (something originating from another source) for one's own use.
• مترادف: adopt, appropriate
• متضاد: impart
• مشابه: filch, lift, pilfer, scrounge, swipe, use
• مترادف: adopt, appropriate
• متضاد: impart
• مشابه: filch, lift, pilfer, scrounge, swipe, use
- The author clearly borrowed the style of Virginia Woolf in his first novel.
[ترجمه گوگل] نویسنده به وضوح سبک ویرجینیا وولف را در اولین رمان خود وام گرفته است
[ترجمه ترگمان] نویسنده به وضوح سبک ویرجینیا وولف را در اولین رمان خود وام گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نویسنده به وضوح سبک ویرجینیا وولف را در اولین رمان خود وام گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: borrower (n.)
مشتقات: borrower (n.)
• : تعریف: to take or receive something temporarily.
• مشابه: scrounge, take
• مشابه: scrounge, take
- In order to afford this car, I will need to borrow.
[ترجمه گوگل] برای خرید این ماشین باید قرض بگیرم
[ترجمه ترگمان] برای خرید این ماشین، باید قرض بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای خرید این ماشین، باید قرض بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید