borough

/ˈbɜːˌroʊ//ˈbʌrə/

معنی: قصبه، بخش، دهکده
معانی دیگر: (در برخی ایالت های امریکا) شهری که در کنار شهر بزرگتری قرار دارد ولی از خود شهردار و انجمن شهر دارد، شهرک مستقل از شهر، (در ایالت آلاسکا) بخش (که کوچکترین واحد دولت محلی است)، (ایالت نیویورک) هر یک از پنج بخش شهر نیویورک، امر، انگلیس شهریاقصبه ای که وکیل به مجلس بفرستد یاانجمن شهرداری داشته باشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an incorporated town in certain states in the United States.

(2) تعریف: one of the administrative divisions of New York City.

جمله های نمونه

1. Cheques should be made payable to Brighton Borough Council.
[ترجمه گوگل]چک ها باید به شورای شهر برایتون پرداخت شود
[ترجمه ترگمان]قابل پرداخت است که قابل پرداخت به شورای Borough تن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The borough is twinned with Kasel in Germany.
[ترجمه گوگل]این بخش با کاسل در آلمان خواهرخوانده شده است
[ترجمه ترگمان]این منطقه در شهر Kasel آلمان قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. More than 70% of jobs in the borough are in service industries, ranging from hotels to banking.
[ترجمه گوگل]بیش از 70 درصد مشاغل در این شهرستان در صنایع خدماتی، از هتل ها گرفته تا بانکداری است
[ترجمه ترگمان]بیش از ۷۰ درصد مشاغل در این بخش در صنایع خدماتی، از هتل ها گرفته تا بانک ها می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are factories scattered throughout the borough.
[ترجمه گوگل]کارخانه های پراکنده در سراسر شهرستان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کارخانه های زیادی در منطقه پراکنده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Simply ask your borough council planning department, who will be able to advise you.
[ترجمه گوگل]به سادگی از بخش برنامه ریزی شورای شهر خود بپرسید که می تواند به شما مشاوره دهد
[ترجمه ترگمان]به سادگی از بخش برنامه ریزی شورای محله خود بپرسید که چه کسی می تواند به شما مشاوره دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sixty years later Camberwell was a metropolitan borough whose population had multiplied more than six fold to 2533
[ترجمه گوگل]شصت سال بعد کامبرول یک منطقه شهری بود که جمعیت آن بیش از شش برابر شده و به ۲۵۳۳ نفر رسیده بود
[ترجمه ترگمان]شصت سال بعد، Camberwell یک منطقه شهری بود که جمعیت آن بیش از شش برابر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Councillors agreed with the recommendation by Darlington Borough Council not to have special exemptions for disabled drivers.
[ترجمه گوگل]اعضای شورای شهر با توصیه شورای شهر دارلینگتون مبنی بر عدم وجود معافیت های ویژه برای رانندگان معلول موافقت کردند
[ترجمه ترگمان]Councillors با توصیه شورای بروگ موافق به داشتن معافیت ویژه برای رانندگان معلول به توافق رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Darlington borough council is to be approached for a donation.
[ترجمه گوگل]قرار است برای کمک به شورای شهر دارلینگتون مراجعه شود
[ترجمه ترگمان]تی تی تی تی تی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These boroughs, like the London borough of Newham, are weighed down with more than their fair share of problems.
[ترجمه گوگل]این بخش‌ها، مانند محله نیوهام لندن، بیش از سهم عادلانه‌شان مشکلاتی دارند
[ترجمه ترگمان]این باروها، مانند بخش لندن of، با بیش از سهم عادلانه خود از مشکلات سنگینی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The borough council has drawn up the programme in a bid to highlight the benefits of a healthy lifestyle.
[ترجمه گوگل]شورای شهر این برنامه را در تلاشی برای برجسته کردن مزایای سبک زندگی سالم تهیه کرده است
[ترجمه ترگمان]شورای منطقه ای این برنامه را در تلاش برای برجسته کردن فواید یک شیوه زندگی سالم تدوین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. District and borough councils will become wholly responsible for cleaning all roads except motorways.
[ترجمه گوگل]شوراهای نواحی و محلات به طور کامل مسئول پاکسازی تمام راه ها به جز بزرگراه ها خواهند بود
[ترجمه ترگمان]شوراهای منطقه ای و ناحیه ای بطور کامل مسئول تمیز کردن همه جاده ها به جز جاده ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The police piled into the borough all through the day.
[ترجمه گوگل]پلیس در تمام طول روز در محله تجمع کرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس تمام روز را در این حوزه جمع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's on the borough council.
[ترجمه گوگل]او در شورای شهر است
[ترجمه ترگمان]او در شورای شهرداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was elected to borough council in 198
[ترجمه گوگل]او در سال 198 به عضویت شورای شهر انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۸ به عضویت شورای منطقه درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Members also agreed to ask Darlington Borough Council to plant some more bulbs on the village green.
[ترجمه گوگل]اعضا همچنین موافقت کردند که از شورای شهر دارلینگتون بخواهند تا چند پیاز دیگر در سبزه روستا بکارند
[ترجمه ترگمان]اعضا همچنین توافق کردند که از شورای Darlington Darlington درخواست کنند تا برخی از لامپ های سبز را در روستای سبز بکارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قصبه (اسم)
borough, town, parish, village, hamlet, burgh

بخش (اسم)
section, party, region, leg, part, share, portion, sect, lot, division, fate, distribution, precinct, segment, canton, branch, member, zone, district, subregion, department, item, piece, heritage, quarter, borough, parish, sector, parcel, commune, county, riding, moiety, installment, squadron, wing of building

دهکده (اسم)
stead, borough, village, hamlet, dene, dorp

انگلیسی به انگلیسی

• self-governing city; quarter, section
a borough is a town, or a district within a large town, which has its own council.

پیشنهاد کاربران

This term refers to a specific division or district within a larger city, often with its own local government and officials. It is commonly used in cities such as New York City and London.
بخش یا ناحیه خاص در یک شهر بزرگتر، اغلب با مسئولین و مقامات محلی خود.
...
[مشاهده متن کامل]

معمولاً در شهرهایی مانند نیویورک و لندن استفاده می شود.
مثال؛
I live in the Brooklyn borough of New York.
In a discussion about city planning, a person might mention, “Each borough has its own unique character and identity. ”
A tourist might ask, “What are some popular attractions in this borough?”

بخش ، قسمتی
شهرک
منطقه

بپرس