boozy

/ˈbuːzi//ˈbuːzi/

معنی: وابسته به مشروب، مست
معانی دیگر: (عامیانه) مست (به ویژه اگر مکرر باشد)، سیاه مست

جمله های نمونه

1. Waits sang about the boozy netherworld of urban America.
[ترجمه گوگل]ویتز درباره دنیای مهیج آمریکای شهری سرود
[ترجمه ترگمان]ویتس، در حدود the netherworld در آمریکای جنوبی آواز خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A couple of boozy revellers dropped their trousers.
[ترجمه گوگل]چند نفر از خوش گذرانی ها شلوارهایشان را انداختند
[ترجمه ترگمان]چند تن از آن revellers، شلوار خود را از تن بیرون انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And it is neither too boozy nor chocolatey.
[ترجمه گوگل]و نه زیاد مشروب است و نه شکلاتی
[ترجمه ترگمان]این هم نه از این طرف، نه از این طرف، نه از این طرف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lots of cherries and other fruit and good boozy flavour - a cross between Christmas cake and pudding.
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی گیلاس و میوه های دیگر و طعم خوش طعم - تلاقی بین کیک کریسمس و پودینگ
[ترجمه ترگمان]کلی گیلاس و دیگر میوه و بوی خوش boozy، یک صلیب بین کیک کریسمس و پودینگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ingmar's large, boozy face was red with rage.
[ترجمه گوگل]صورت درشت و پر از خشم اینگمار قرمز شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش از شدت خشم سرخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boozy cook got the trots after a late night meal of undercooked seafood washed down by lashings of wine.
[ترجمه گوگل]آشپز خوش‌حال، یورتمه‌ها را بعد از خوردن غذای دریایی نپخته آخر شب که با شلاق شراب شسته شده بود، دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]آشپز boozy، پس از شام دیروقت شب، یورتمه کنان راه را پیش گرفت و غذای دریایی نپخته را با شلاق خوردن شراب فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's going for a boozy night out with her friends.
[ترجمه گوگل]او با دوستانش برای یک شب نوش جان می‌رود
[ترجمه ترگمان]اون برای یه شب مست با دوستاش رفته بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I took him out for a boozy lunch, and in the end he admitted he'd made the whole thing up.
[ترجمه گوگل]او را برای یک ناهار نوش جان کردم، و در پایان او اعتراف کرد که همه چیز را درست کرده است
[ترجمه ترگمان]من او را برای یک ناهار boozy بیرون بردم و سرانجام قبول کرد که همه چیز را درست کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He looked at her with a kind of boozy jollity.
[ترجمه گوگل]با نوعی شوخ طبعی به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با نوعی شادی مستانه به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The demise of the boozy lunch is one more sign of the U. S. influence, which pervades Mexico's middle-class.
[ترجمه گوگل]از بین رفتن ناهار پرمصرف یکی دیگر از نشانه های نفوذ ایالات متحده است که طبقه متوسط ​​مکزیک را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]مرگ of یک نشانه دیگر از پیمان U است اس نفوذ، که در طبقه متوسط مکزیک نفوذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. McGregor is the journo, never named: cynical, boozy and miserable in the classical manner.
[ترجمه گوگل]مک گرگور ژورنوی است که هرگز نامش برده نشد: بدبین، کسالت بار و به شیوه کلاسیک بدبخت
[ترجمه ترگمان]مک گری گور the است که هرگز نامش ذکر نشده است: بدبینانه، boozy و miserable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dangers of China's boozy cadre culture are back in the spotlight after one official died and another fell into a coma in separate incidents last week.
[ترجمه گوگل]پس از مرگ یکی از مقامات و سقوط یکی دیگر از مقامات در حوادث جداگانه در هفته گذشته، خطرات فرهنگ کادر پرهیجان چین دوباره در کانون توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]خطرات فرهنگ boozy چین پس از مرگ یکی از مقامات در کانون توجه قرار گرفته و در حوادث جداگانه ای در هفته گذشته به حالت اغما افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Britain is the most boozy nation in the world, with more people drinking – and more regularly – than any other country, says a survey Tuesday, the Daily Mail of London reported.
[ترجمه گوگل]روزنامه دیلی میل لندن گزارش داد، یک نظرسنجی روز سه شنبه نشان می دهد که بریتانیا پرمصرف ترین کشور جهان است، با مردمی که بیشتر از هر کشور دیگری مشروب می نوشند - و به طور منظم
[ترجمه ترگمان]روزنامه دیلی تایمز لندن گزارش داد بریتانیا در حال نوشیدن بیش از هر کشور دیگری است و بیش از هر کشور دیگری در حال نوشیدن بیش از هر کشور دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The all-night costume balls, boozy dinners and back-room business deals are things of legend in this city once known as the Paris of the Orient.
[ترجمه گوگل]در این شهر که زمانی به نام پاریس مشرق زمین شناخته می‌شد، توپ‌های لباس شبانه، شام‌های نوش جان و معاملات تجاری در اتاق‌های پشتی چیزهای افسانه‌ای هستند
[ترجمه ترگمان]در این شهر، در این شهر، در این شهر که روزگاری به پاریس معروف است، در این شهر، همه مهمانی های شبانه و غیره و غیره و غیره و غیره و غیره و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به مشروب (صفت)
boozy

مست (صفت)
loaded, drunk, boozy, drunken, intoxicated, plastered, groggy, tipsy, instable, languorous, soused

انگلیسی به انگلیسی

• drunk
a boozy person drinks a lot of alcohol; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس