معنی: خمر، مشروب الکلی، مست کردنمعانی دیگر: مشروب الکلی (به ویژه از نوع بد)، عرق سگی، در نوشیدن زیاده روی کردن، زیاده روی در نوشیدن، سیاه مستی، مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
• : تعریف: (informal) to overindulge in drinking alcoholic beverages. • مشابه: drink
جمله های نمونه
1. booze up
(انگلیس - خودمانی) مهمانی که در آن مشروب الکلی زیاد نوشیده شود
2. be on the booze
زیاده مشروب الکلی خوردن
3. you could smell the booze on him from a mile away
از یک فرسخی بوی مشروب از او به مشام می رسید.
4. all these lads do is loll about and booze
این نوجوانان کاری جز بیعاری و مشروب خواری نمی کنند.
5. There was free booze at the party.
[ترجمه Nadelin] در آن مهمانی مشروب مجانی وجود داشت.
|
[ترجمه گوگل]در مهمانی مشروب رایگان بود [ترجمه ترگمان]توی مهمونی مشروب مجانی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She's been off the booze for a month now.
[ترجمه گوگل]او الان یک ماه است که مشروب نخورده است [ترجمه ترگمان]الان یه ماهه که مشروب رو از دست داده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She's still trying to kick the booze .
[ترجمه گوگل]او هنوز هم سعی می کند به مشروب الکلی لگد بزند [ترجمه ترگمان]هنوز داره سعی می کنه مشروب رو بزنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Now he's off the booze, he's a different person.
[ترجمه گوگل]حالا او از مشروب خارج شده است، او یک فرد متفاوت است [ترجمه ترگمان]حالا اون داره مست می کنه، آدم دیگه ای هم هست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We need to take some booze to the party.
[ترجمه گوگل]باید کمی مشروب به مهمانی ببریم [ترجمه ترگمان] باید یه مقدار مشروب به مهمونی ببریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Peter has a special affinity for booze.
[ترجمه گوگل]پیتر تمایل خاصی به مشروب الکلی دارد [ترجمه ترگمان]پیتر \"علاقه خاصی به مشروب داره\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He turned to booze when his wife died.
[ترجمه گوگل]با مرگ همسرش به مشروب الکلی روی آورد [ترجمه ترگمان] وقتی زنش مرد، به مشروب تبدیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I could smell booze on his breath.
[ترجمه گوگل]بوی مشروب را از نفسش حس می کردم [ترجمه ترگمان]بوی الکل روی نفسش را حس می کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Her husband has been on the booze again.
[ترجمه گوگل]شوهرش دوباره مشروب خورده است [ترجمه ترگمان]شوهرش دوباره مشروب خورده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Let's go out and booze up!
[ترجمه گوگل]بیا بریم بیرون و مشروب بخوریم! [ترجمه ترگمان]بیا بریم بیرون و مشروب بخوریم! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
souse, befuddle, lush, booze, tipple, intoxicate, besot, inebriate, sot
انگلیسی به انگلیسی
• drink alcohol; get drunk alcoholic beverage, hard liquor; immoderate drinking, intoxication booze is alcoholic drink; an informal word. when people booze, they drink alcohol; an informal word.
پیشنهاد کاربران
Straight booze. . . . عرق سگی
alcoholic drink
به معنی ( سینه زن ) نیز هست. اصطلاح عامیانه
example: he hasn't had booze in ages example: she was like the last time she got on the booze