booze

/ˈbuːz//buːz/

معنی: خمر، مشروب الکلی، مست کردن
معانی دیگر: مشروب الکلی (به ویژه از نوع بد)، عرق سگی، در نوشیدن زیاده روی کردن، زیاده روی در نوشیدن، سیاه مستی، مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) any strong alcoholic drink.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: boozes, boozing, boozed
مشتقات: boozer (n.)
• : تعریف: (informal) to overindulge in drinking alcoholic beverages.
مشابه: drink

جمله های نمونه

1. booze up
(انگلیس - خودمانی) مهمانی که در آن مشروب الکلی زیاد نوشیده شود

2. be on the booze
زیاده مشروب الکلی خوردن

3. you could smell the booze on him from a mile away
از یک فرسخی بوی مشروب از او به مشام می رسید.

4. all these lads do is loll about and booze
این نوجوانان کاری جز بیعاری و مشروب خواری نمی کنند.

5. There was free booze at the party.
[ترجمه Nadelin] در آن مهمانی مشروب مجانی وجود داشت.
|
[ترجمه گوگل]در مهمانی مشروب رایگان بود
[ترجمه ترگمان]توی مهمونی مشروب مجانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's been off the booze for a month now.
[ترجمه گوگل]او الان یک ماه است که مشروب نخورده است
[ترجمه ترگمان]الان یه ماهه که مشروب رو از دست داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's still trying to kick the booze .
[ترجمه گوگل]او هنوز هم سعی می کند به مشروب الکلی لگد بزند
[ترجمه ترگمان]هنوز داره سعی می کنه مشروب رو بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now he's off the booze, he's a different person.
[ترجمه گوگل]حالا او از مشروب خارج شده است، او یک فرد متفاوت است
[ترجمه ترگمان]حالا اون داره مست می کنه، آدم دیگه ای هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We need to take some booze to the party.
[ترجمه گوگل]باید کمی مشروب به مهمانی ببریم
[ترجمه ترگمان] باید یه مقدار مشروب به مهمونی ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Peter has a special affinity for booze.
[ترجمه گوگل]پیتر تمایل خاصی به مشروب الکلی دارد
[ترجمه ترگمان]پیتر \"علاقه خاصی به مشروب داره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He turned to booze when his wife died.
[ترجمه گوگل]با مرگ همسرش به مشروب الکلی روی آورد
[ترجمه ترگمان] وقتی زنش مرد، به مشروب تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I could smell booze on his breath.
[ترجمه گوگل]بوی مشروب را از نفسش حس می کردم
[ترجمه ترگمان]بوی الکل روی نفسش را حس می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her husband has been on the booze again.
[ترجمه گوگل]شوهرش دوباره مشروب خورده است
[ترجمه ترگمان]شوهرش دوباره مشروب خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's go out and booze up!
[ترجمه گوگل]بیا بریم بیرون و مشروب بخوریم!
[ترجمه ترگمان]بیا بریم بیرون و مشروب بخوریم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خمر (اسم)
wine, alcoholic beverages, booze, guzzle, alcoholics

مشروب الکلی (اسم)
stimulant, booze, liquor

مست کردن (فعل)
souse, befuddle, lush, booze, tipple, intoxicate, besot, inebriate, sot

انگلیسی به انگلیسی

• drink alcohol; get drunk
alcoholic beverage, hard liquor; immoderate drinking, intoxication
booze is alcoholic drink; an informal word.
when people booze, they drink alcohol; an informal word.

پیشنهاد کاربران

Straight booze. . . . عرق سگی
alcoholic drink
به معنی ( سینه زن ) نیز هست. اصطلاح عامیانه
example: he hasn't had booze in ages
example: she was like the last time she got on the booze

بپرس