bootless

/ˈbuːtlɪs//ˈbuːtlɪs/

معنی: بیهوده، بی سود، بی مصرف، بی علاج، عاری از فایده
معانی دیگر: بی فایده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: bootlessly (adv.), bootlessness (n.)
• : تعریف: ineffectual or useless.
مشابه: fruitless, futile, useless, vain

- bootless pleas
[ترجمه گوگل] التماس بی چکمه
[ترجمه ترگمان] درخواست bootless
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I " trouble deaf heaven with my bootless cries. "
[ترجمه گوگل]من "بهشت ناشنوا را با گریه های بی چکمه ام دردسر می کنم "
[ترجمه ترگمان]من با فریادهای my آسمان را خفه می کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And trouble deaf heaven with my bootless cries.
[ترجمه گوگل]و بهشت ​​ناشنوا را با گریه های بی چکمه ام دردسر ساز
[ترجمه ترگمان]با فریادهای بی علاج، آسمان را کر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A bootless 4 - year - old enjoys his ride on a swing at a park in Chatham, Canada.
[ترجمه گوگل]یک کودک 4 ساله بدون چکمه از سوار شدن بر روی تاب در پارکی در Chatham، کانادا لذت می برد
[ترجمه ترگمان]یک کودک ۴ ساله از سواری خود در یک پارک در خیابان چتهام، کانادا لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To erase the bootless power dissipation of the redundant leap of the clock, this paper proposes the RTL design of double edge triggered counter using parallelism and pipeline technique.
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن اتلاف توان بدون چکمه جهش اضافی ساعت، این مقاله طراحی RTL شمارنده دو لبه با استفاده از تکنیک موازی و خط لوله را پیشنهاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن اتلاف انرژی bootless از یک جهش اضافی در ساعت، این مقاله طرح RTL لبه دوگانه با استفاده از parallelism و تکنیک خط لوله را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Then the starving, bootless, ragged, stupid wretches fell down and worshipped the System.
[ترجمه گوگل]سپس بدبختان گرسنه، بی چکمه، ژنده پوش و احمق به زمین افتادند و سیستم را پرستش کردند
[ترجمه ترگمان]سپس مردم گرسنه، بی سود و ژنده پوش به زمین افتادند و سیستم را پرستش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And abaft every bootless man, there are two.
[ترجمه گوگل]و پس از هر مرد بی چکمه، دو نفر هستند
[ترجمه ترگمان]و پشت هر مرد بی مصرفی دو نفر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That effort will be bootless.
[ترجمه گوگل]این تلاش بی نتیجه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این کوشش بی هوده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The woman chargelessd the frog, Men's Timberland Roll-Top Chestnut With Black Edge Boots, and the frog said, "Thank you, but I bootless to acknowledgment that there was a action to your ambitiones. "
[ترجمه گوگل]زن قورباغه، مدل مردانه شاه بلوطی تیمبرلند با چکمه‌های لبه مشکی را شارژ کرد، و قورباغه گفت: "متشکرم، اما من بدون چکمه تصدیق می‌کنم که جاه‌طلبی‌های شما عملی بوده است "
[ترجمه ترگمان]زن، قورباغه، Roll s را با Boots لبه سیاه نوازش کرد و قورباغه گفت: \" متشکرم، اما من می خواهم اعتراف کنم که یک اقدام برای ambitiones انجام شده است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیهوده (صفت)
unfruitful, ineffective, ineffectual, futile, useless, impracticable, vain, trifling, pointless, jejune, trivial, trashy, idle, bootless, inutile, thankless

بی سود (صفت)
unprofitable, bootless, profitless, otiose

بی مصرف (صفت)
useless, sodden, bootless, otiose, unemployed

بی علاج (صفت)
bootless, cureless

عاری از فایده (صفت)
futile, useless, bootless, good-for-nothing

انگلیسی به انگلیسی

• unnecessary, useless, unprofitable

پیشنهاد کاربران

بپرس