1. he booted the ball back onto the field
دوباره توپ را با لگد به داخل زمین فرستاد.
2. a well-dressed, booted officer
افسر خوش لباس و چکمه پوشیده
3. he was booted out of town
او را از شهر بیرون کردند.
4. get (or be) booted out
اخراج شدن،با تیپا بیرون شدن
5. The boy booted the ball away.
6. They booted him out for being drunk at work.
[ترجمه گوگل]آنها او را به دلیل مستی در محل کار بیرون کردند
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر مست بودن در کار اخراج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He booted her in the face.
8. They booted him in the head.
9. He booted the ball 40 yards back up field.
[ترجمه گوگل]او توپ را در فاصله 40 یاردی عقب به زمین فرستاد
[ترجمه ترگمان] اون توپ رو ۴۰ متر به زمین زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The kid booted a small stone down the street.
[ترجمه گوگل]بچه یک سنگ کوچک در خیابان چکمه زد
[ترجمه ترگمان]بچه یک سنگ کوچک را از خیابان بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. My mother booted my brother out of the house.
[ترجمه گوگل]مادرم برادرم را از خانه بیرون کرد
[ترجمه ترگمان] مادرم برادرم رو از خونه بیرون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He booted several easy ground balls.
[ترجمه گوگل]او چندین توپ زمینی آسان را بوت کرد
[ترجمه ترگمان]چند تا توپ روی زمین انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The manager booted his secretary out for her wantonness.
[ترجمه گوگل]مدیر، منشی خود را به خاطر بی حیایی او بیرون کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر برنامه خود را به خاطر بی قیدی و بی قیدی خود به کار انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His father booted him out of the house.
[ترجمه گوگل]پدرش او را از خانه بیرون کرد
[ترجمه ترگمان]پدرش او را از خانه بیرون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He booted the ball out of the goal.
[ترجمه گوگل]او توپ را از کنار دروازه بیرون کرد
[ترجمه ترگمان]او توپ را از دروازه بیرون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید