boor

/ˈbʊr//bʊə/

معنی: دهاتی، ادم خشن، ادم بی تربیت، روستایی، باغبان
معانی دیگر: (در اصل) کشاورز، کارگر مزرعه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a rough-mannered or insensitive person.
مترادف: churl, Philistine
متضاد: gentleman
مشابه: barbarian, bear, beast, brute, clown, heathen, lout, oaf, savage, slob, vulgarian, yahoo

- After he'd talked about himself all through dinner and repeatedly insulted the waitress, she decided her date was a complete boor.
[ترجمه گوگل] بعد از اینکه در تمام مدت شام در مورد خودش صحبت کرد و بارها به پیشخدمت توهین کرد، او به این نتیجه رسید که قرار ملاقاتش کاملاً بی حال است
[ترجمه ترگمان] بعد از این که در تمام مدت شام در مورد خودش حرف زده بود و بارها به مستخدمه توهین کرده بود، به این نتیجه رسید که قرار ملاقات او کاملا بی تربیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a peasant or yokel, esp. a crude or illiterate one.
مترادف: bumpkin, churl, clodhopper, hayseed
متضاد: gentleman
مشابه: barbarian, hick, hillbilly, philistine, redneck, yokel

جمله های نمونه

1. She has thrown herself away upon that boor from sheer ignorance that better individuals existed!
[ترجمه گوگل]او از جهل محض که افراد بهتری وجود داشته اند، خود را به دور آن بیچاره انداخته است!
[ترجمه ترگمان]او خود را از نادانی مطلق که اشخاص بهتر وجود دارند دور انداخته بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Damn sight more than that boor behind the bar.
[ترجمه گوگل]منظره لعنتی بیشتر از اون بوق پشت میله
[ترجمه ترگمان] خیلی بیشتر از اون مرتیکه احمق پشت بار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't be such a boor!
[ترجمه گوگل]این قدر بدبخت نباش!
[ترجمه ترگمان]احمق نباش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Any boor with a fax machine and your phone number can deluge you with unwanted documents.
[ترجمه گوگل]هر بوری با دستگاه فکس و شماره تلفن شما می تواند شما را با اسناد ناخواسته غرق کند
[ترجمه ترگمان]هر فرد وحشی با دستگاه فکس و شماره تلفن شما می تواند با مدارک ناخواسته به شما سیلی بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If he fears the intellectual, he despises the boor.
[ترجمه گوگل]اگر از روشنفکر می ترسد، خوار را تحقیر می کند
[ترجمه ترگمان]اگر از نظر عقلی بترسد از آدم boor متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An uncouth, crude, or ill-bred person; a boor.
[ترجمه گوگل]یک فرد نادان، خام، یا بد تربیت؛ یک بور
[ترجمه ترگمان]آدم زمخت و زمخت و خشن و خشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm a bit of a boor, so I hope you won't mind if I speak bluntly.
[ترجمه گوگل]من کمی بی حوصله هستم، بنابراین امیدوارم اگر رک و پوست کنده صحبت کنم ناراحت نشوید
[ترجمه ترگمان]من کمی آدم پست هستم، پس امیدوارم ایرادی نداشته باشد که بی پرده حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Of course, the young man reveals himself as a boor, and pays rather messily for it.
[ترجمه گوگل]البته، مرد جوان خود را به عنوان یک خوره نشان می دهد و هزینه های نسبتاً بی نظمی برای آن پرداخت می کند
[ترجمه ترگمان]البته، مرد جوان خودش را مثل یک آدم رذل نشان می دهد و خیلی هم به خودش زحمت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Glad that he had the shadows to conceal his distaste, Oscar shook it, and bid the boor goodnight.
[ترجمه گوگل]خوشحالم که او سایه هایی برای پنهان کردن تنفرش داشت، اسکار آن را تکان داد و شب بخیر را به بور گفت
[ترجمه ترگمان]فیلیپ خوشحال بود که سایه the را پنهان کرده است، و آن را به علامت خداحافظی تکان داد و از شب خداحافظی به خیر گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Below the bolt, the strip had smooth sailing again all the way to the boor.
[ترجمه گوگل]در زیر پیچ و مهره، نوار مجدداً در تمام مسیر تا بوور حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]در پایین پیچ، نوار لخت دوباره راه خود را به طرف آدم پست و خشن باز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At the end of the passage he saw a boor and heard a baby crying.
[ترجمه گوگل]در انتهای گذرگاه یک گاوزبان را دید و صدای گریه یک نوزاد را شنید
[ترجمه ترگمان]در انتهای راهرو مردی را دید که گریه می کرد و گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. " Oh, the man's impossible -- an ill - bred boor,'said Scarlett.
[ترجمه گوگل]اسکارلت گفت: «اوه، این مرد غیرممکن است - یک حشره بد تربیت
[ترجمه ترگمان]اسکارلت گفت: اوه، این مرد غیر ممکنه - یه آدم زشت و بی تربیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دهاتی (اسم)
peasant, backwoodsman, villager, chuff, carl, clodhopper, boor, yokel, churl, hobnail, kern, villein

ادم خشن (اسم)
bargee, boor, toughie, toughy

ادم بی تربیت (اسم)
carl, boor, cad

روستایی (اسم)
farmer, peasant, villager, clodhopper, boor, bucolic, commoner, cottager, yokel, churl, hobnail, georgic, kern, ruralist

باغبان (اسم)
boor, gardener, nurseryman

انگلیسی به انگلیسی

• rude person, uncultured person
a boor is a boorish person; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس