boom

/ˈbuːm//buːm/

معنی: غرش، توسعه عظیم، تیر کوچک، صدای غرش، پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم، غریدن، بسرعت درقیمت ترقی کردن، توسعه یافتن، غرش کردن، غریو کردن
معانی دیگر: صدای عمیق و پرطنین داشتن یا ایجاد کردن (بیشتر در مورد صدای انسان و طبل و رعد و غیره به کار می رود)، (دیرک افقی که به حاشیه پایینی بادبان وصل است تا آن را پهن و مسطح نگه دارد) تیرک، بوم، میله یا تیرچه، بازوی گردان، بازوی متحرک، (در آبراه ها) سد ساخته شده از تیرهایی که به کف آب فرو کرده اند (برای جلوگیری از ورود قایق ها)، سد آبراه، (بریدن و بازاررسانی الوارهای جنگلی) سد یا مانع در سطح آب (برای جلوگیری از پراکنده شدن الوار)، (هواپیمایی) لوله ی متحرک برای رساندن سوخت از یک هواپیما به هواپیمای دیگر، گستردن کامل بادبان (به کمک دیرک افقی)، (معمولا با along) با سرعت و نیرو حرکت کردن (مثل کشتی بادبانی در باد موافق)، تند و با انرژی رفتن، رونق یافتن، رشد بی سابقه کردن، (کار و بار) بالا گرفتن، شکوفیدن، رونق دادن، رواج دادن و یافتن، ترویج دادن، محبوب القلوب کردن، رشد سریع، گسترش تند، پیشرفت تند، دوره ی رونق (صنعتی و بازرگانی و غیره)، رو کردن اقبال (در تجارت و سیاست)، کامیابی، (واژه ی مقابل آن slump یا bust است)، گرفتن کسب و کار، غرش توپ یاامواج، غریو، توسعه عظیم شهر، غریو کردن مثل بوتیمار

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: booms, booming, boomed
(1) تعریف: to make a prolonged, deep, resounding noise.
مترادف: roar, thunder
مشابه: bang, bellow, blast, crash, echo, explode, resonate, resound, reverberate, rumble

- The thunder boomed and the lightning flashed.
[ترجمه گوگل] رعد و برق بلند شد و رعد و برق برق زد
[ترجمه ترگمان] رعد می غرید و رعد برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to grow rapidly or flourish, esp. economically.
مترادف: mushroom, snowball
متضاد: slump
مشابه: burgeon, flourish, progress, prosper, skyrocket, thrive

- Last year was bad for business, but sales are booming this year.
[ترجمه گوگل] سال گذشته برای کسب و کار بد بود، اما فروش امسال رونق گرفت
[ترجمه ترگمان] سال گذشته برای تجارت بد بود، اما فروش امسال در حال ترقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The state's population is booming.
[ترجمه امیری] جمعیت کشور در حال افزایش است.
|
[ترجمه گوگل] جمعیت این ایالت در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان] جمعیت کشور در حال ترقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to move rapidly, with a resounding noise.
مترادف: thunder
مشابه: roll, rumble

- The racing car boomed across the finish line.
[ترجمه گوگل] ماشین مسابقه در خط پایان پررونق شد
[ترجمه ترگمان] اتومبیل مسابقه با سرعت تمام به خط پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to give forth or utter resoundingly (often fol. by "out").
مترادف: resound, reverberate
مشابه: bellow, roar, rumble

- The organ boomed out the final hymn.
[ترجمه گوگل] ارگ سرود پایانی را بوم کرد
[ترجمه ترگمان] ارگ آخرین سرود را به صدا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: boomer (n.)
(1) تعریف: a full, deep, and prolonged sound, such as an explosion.
مترادف: explosion, thunder
مشابه: bang, clap, report

- They could hear the boom of the cannons from far away.
[ترجمه گوگل] صدای بوم توپ ها را از دور می شنیدند
[ترجمه ترگمان] صدای غرش توپ ها را از دور شنیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a continuing, deep reverberation or rumbling.
مترادف: rumble, thunder
مشابه: buzz, drone, hum, resonation, roar, roll

- We listened to the boom of the waterfall.
[ترجمه اصغر عابدی] ما به صدای عمیق وپر طنین آبشار گوش میکردیم
|
[ترجمه گوگل] به صدای بوم آبشار گوش دادیم
[ترجمه ترگمان] به صدای بوم آبشار گوش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a period of rapid development or expansion in a particular sphere.
متضاد: slump
مشابه: explosion, peak

- Last year saw a boom in the housing market.
[ترجمه گوگل] سال گذشته شاهد رونق بازار مسکن بودیم
[ترجمه ترگمان] سال گذشته شاهد رونق بازار مسکن بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was born during the baby boom of the post-war years.
[ترجمه گوگل] او در دوران شکوفایی کودک در سالهای پس از جنگ به دنیا آمد
[ترجمه ترگمان] او در دوران شکوفایی دوران پس از جنگ متولد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sales of athletic shoes rose dramatically during the fitness boom.
[ترجمه گوگل] فروش کفش های ورزشی در دوران رونق تناسب اندام به طور چشمگیری افزایش یافت
[ترجمه ترگمان] فروش کفش های ورزشی به طور چشمگیری در طول رشد تناسب اندام افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a long horizontal pole that extends and positions the bottom of a sail.
مترادف: spar
مشابه: mast, pole

(2) تعریف: a heavy beam on a derrick, used to extend and support cargo or other weight.
مشابه: beam, jack

(3) تعریف: any such extending support, as for a microphone, camera, or the like.
مشابه: arm, bar, jack, lever, pole, rod, shaft, stalk

(4) تعریف: a floating enclosure, made of chains or ropes, that is used to confine floating objects such as boats and timber.
مترادف: floating dock
مشابه: buoy, dam, float, outrigger, pontoon, raft
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: booms, booming, boomed
• : تعریف: to extend or manipulate by means of a boom.
مشابه: jack, lever

جمله های نمونه

1. boom or bust
کامیابی یا ناکامی،رونق یا کسادی

2. boom or bust
رونق یا ورشکستگی،موفقیت یا شکست

3. the boom of a derrick
تیر (یا بازوی) دکل حفاری

4. baby boom
افزایش زاد و ولد

5. a microphone boom
دسته ی میکروفن

6. a young boom town
یک شهر نوپا و پر رونق

7. during the boom years after the war
در سال های پررونق پس از جنگ

8. the population boom
رشد سریع جمعیت

9. lower the boom
(امریکا - عامیانه) با سرعت و قاطعیت عمل کردن (به ویژه در تنبیه یا انتقاد یا حمله کردن)

10. isfahan was a boom town
اصفهان شهر پررونقی بود.

11. computer manufacturing is a boom industry
کامپیوتر صنعت پر رونقی است.

12. This year has seen a boom in book sales.
[ترجمه گوگل]امسال شاهد رونق فروش کتاب بودیم
[ترجمه ترگمان]امسال شاهد رونق فروش کتاب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Living standards improved rapidly during the post-war boom.
[ترجمه گوگل]استانداردهای زندگی در دوران رونق پس از جنگ به سرعت بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]استانداردهای زندگی در دوران پس از جنگ به سرعت پیشرفت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The country is having a great boom in industry.
[ترجمه گوگل]این کشور در صنعت رونق زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]این کشور شاهد رونق زیادی در صنعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Record profits in the retail market indicate a boom in the economy.
[ترجمه گوگل]رکورد سود در بازار خرده فروشی نشان از رونق اقتصاد دارد
[ترجمه ترگمان]ثبت سود در بازار خرده فروشی نشان دهنده شکوفایی در اقتصاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The new aircraft creates a sonic boom.
[ترجمه گوگل]هواپیمای جدید یک بوم صوتی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این هواپیمای جدید یک صدای موسیقی صوتی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The oil market is enjoying a boom.
[ترجمه گوگل]بازار نفت در حال رونق است
[ترجمه ترگمان]بازار نفت از رونق اقتصادی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She made a fortune in the property boom.
[ترجمه گوگل]او در رونق املاک ثروتی به دست آورد
[ترجمه ترگمان] اون یه شانس تو خونه پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The stillness of night was broken by the boom of a cannon.
[ترجمه گوگل]سکون شب با بوم یک توپ شکسته شد
[ترجمه ترگمان]سکون شب توسط غرش توپ ها درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It seems the boom in World Music has run its course.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رونق در موسیقی جهانی مسیر خود را طی کرده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که جهش در موسیقی جهانی مسیر خود را طی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The square echoed and re-echoed to the boom of a 21-gun salute.
[ترجمه گوگل]میدان طنین انداز شد و دوباره به صدا در آمد 21 تفنگی بازتاب یافت
[ترجمه ترگمان]این میدان تکرار شد و تکرار شد و صدای شلیک ۲۱ تفنگ به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The boom in the sport's popularity has meant more calls for stricter safety regulations.
[ترجمه گوگل]رونق محبوبیت این ورزش به معنای درخواست بیشتر برای قوانین ایمنی سختگیرانه است
[ترجمه ترگمان]محبوبیت این ورزش به معنای درخواست بیشتر برای مقررات سختگیرانه ایمنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غرش (اسم)
roar, roaring, boom, thunder, rave, thunderpeal

توسعه عظیم (اسم)
boom

تیر کوچک (اسم)
boom

صدای غرش (اسم)
boom

پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم (اسم)
boom

غریدن (فعل)
roar, boom, fulminate, thunder, rave, peal, rumble

بسرعت درقیمت ترقی کردن (فعل)
boom

توسعه یافتن (فعل)
outreach, boom

غرش کردن (فعل)
roar, boom, thunder

غریو کردن (فعل)
bellow, boom

تخصصی

[سینما] بوم - پایه میکروفن - پایه معلق - متصدی میکروفن - پایه حامل میکروفن - پایه - بوم [حامل میکروفن یا دوربین ] - بوم میکروفن - حرکت بوم - بازو - بازوی جرثقیل / بازوی میکروفن
[عمران و معماری] بازوی بیل - دمانه - بازوی جرثقیل - بازو - دکل بزرگ - بازوی بیل میکانیکی - بازوی متحرک جرثقیل
[برق و الکترونیک] بازوی متحرک نوعی بازوی مکانیکی متحرک برای نگهداری یا تعلیق دوربین، میکروفون یا دیگر وسایل ک امکان کار آنها را در نقاطی که قرارگیری مسقیم عملی یا مطلوب نیست، فراهم می کند. نمونه های آن عبارت اند از بازهایی که میکروفون را در بالای سر نگه داشته به گونه ای که در پخش تلویزیونی یا صحنه ی تآتر قابل رؤیت نباشند یا بازوهای مورد استفاده در دوربینهای تلویزیونی یا فیلمبرداری که به عملگر امکان تغییر سریع زاویه ی دوربین را می دهند.
[زمین شناسی] غرش، غریو، توسعه یافتن، تیر کوچک ،بازوی دستگاه تونلسازی
[نساجی] رونق - گرمی بازار
[آب و خاک] بند شناور

انگلیسی به انگلیسی

• noise, din; rapid prosperity; shaft of a microphone; horizontal mast of a sailing ship
thunder; make noise
if there is a boom in something, there is a fast increase or development in it. count noun here but can also be used as a verb. e.g. the gardening industry is booming.
a boom is also a large floating sponge that is used for soaking up large quantities of liquid such as water or oil.
when something such as a big drum, a cannon, or someone's voice booms, it makes a loud, deep, echoing sound. verb here but can also be used as a count noun. e.g. the boom of the drum echoed along the street.
you can say that something such as a big drum, a cannon, or someone's voice booms out when it is very loud and deep.

پیشنهاد کاربران

عالیه، هوراااااا
If we properly prepare for this meeting, we will win the business. ” Boom!
اگر درست و حسابی برای این جلسه آماده شویم، تجارت را می بریم. این عالیه، هورااااااا
توسعه عظیم ، غرش کردن
رشد، پیشرفت، افزایش
مثال: The economy experienced a boom after the new policies were implemented.
اقتصاد پس از اجرای سیاست های جدید رشد قابل توجهی را تجربه کرد.
رونق گرفتن، به زبان محاوره: ترکوندن
a period of sudden economic growth, especially one that results in a lot of money being made
اسم
دوره ای از رشد اقتصادی سریع، به ویژه دوره ای که منجر به کسب درآمد زیادی می شود، رونق اقتصادی
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The insurance business suffered from a vicious cycle of boom and bust
The tech industry is experiencing a boom, with companies like Amazon, Apple, and Google seeing record - breaking profits
The real estate market in our city is in a boom right now, with housing prices skyrocketing
The tourism industry in this area has seen a tremendous boom in recent years, with more and more travelers visiting each year

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/boom
رونق . ترقی
the baby boom انفجار جمعیتی
marriage room رونق ازدواج، انفجار ازدواج، افزایش فراوان ازدواج
1. رونق، شکوفایی
2. پر رونق بودن، رونق داشتن، شکوفا شدن
3. تیرک افقی متحرک ( برای تغییر جهت بادبان ) ، بازوی گردان
4. ( صدای ) غرش بلند و بم
5. صدای بلند و بم ایجاد کردن
[اقتصاد] خیز؛ ترقی؛ شدت گرفتن؛ افزایش سریع و ناگهانی؛
مثال: commodity price boom = خیز قیمت کالاها، افزایش ناگهانی قیمت کالاها
[مهندسی] بازو؛ بازویی
مثال: side boom = بولدوزر با بازوی جانبی که در جابه جایی و نصب لوله های نفت و گاز یا آب در ترانشه به کار می رود.
boom ( علوم نظامی )
واژه مصوب: آوند 1
تعریف: افزاره ای چرخشی و محکم به شکل لولۀ تلسکوپ در هواپیمای سوخت رسان که توسط واپایشگرهای آئرودینامیکی هدایت می شود تا نوک آن به مخزن سوخت هواگرد سوخت گیر متصل شود
توسعه عظیم
1 ) The company yesterday reported record iron ore production for the year to June, driven by a construction and manufacturing boom in China
2 ) The prospect of a consumer boom helped drive the stock market to new peaks yesterday
...
[مشاهده متن کامل]

⭐⭐⭐
نصب تجهیزات و حمل بار:
بوم ( Boom )
به ستونی که جرثقیل بوسیله اون اجسام رو بلند می کنه بوم میگن. معمولاً بوم ها یا بصورت هیدرولیکی هستن یا ثابت و از سازه های مخصوص تشکیل میشن. بوم ها حول یه محور افقی دوران میکنن. طول بوم های هیدرولیکی در راستای محور بوم توسط جک های هیدرولیکی اون میتونه تغییر کنه. جرثقیل های سنگین زنجیری بالای ۲۰۰ تن دارای ۲ یا ۳ بوم ( بوم اصلی و بوم فرعی واسه ساپورت تعادلی بوم اصلی ) هستن.

پیشرفت، ترقی
California boomed when gold was discovered there
[جمعیت شناسی]
فراوانی ، افزایش ، پُرزایی ، افزایش زادآوری ، افزایش فرزندآوری
رونق شکوفایی
به سرعت ترقی کردن
بازویی
رونق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس