bookworm

/ˈbʊˌkwərm//ˈbʊkwɜːm/

انواع حشراتی که به کتاب صدمه می رسانند، کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person much devoted to books and study.

(2) تعریف: any of various insect larvae that infest and feed on the bindings of books.

جمله های نمونه

1. She's a bit of a bookworm.
[ترجمه آفتامات] او یک خورده خرخون است
|
[ترجمه علیرضا] او یه ذره خوره ی کتاب است
|
[ترجمه لیا] عاشق کتاب بودن اصطلاح
|
[ترجمه گوگل]او کمی اهل کتاب است
[ترجمه ترگمان]اون یه ذره کتاب bookworm
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was a real bookworm when I was a child.
[ترجمه #M_R] وقتی یک بچه بودم، یک خرخون واقعی بودم.
|
[ترجمه AR] وقتی بچه بودم یه خر خون واقعی بودم
|
[ترجمه گوگل]من در کودکی یک کرم کتاب واقعی بودم
[ترجمه ترگمان] وقتی بچه بودم، یه کتاب bookworm واقعی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fox never could understand why the bookworm had to read to gain knowledge.
[ترجمه گوگل]فاکس هرگز نمی‌توانست بفهمد که چرا کرم کتاب برای کسب دانش باید بخواند
[ترجمه ترگمان]فاکس هیچوقت نمیتونست بفهمه که چرا اون کتاب کتاب خوندن رو باید بخونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's just like you, a bookworm.
[ترجمه مهرداد] اون مثل تو، خرخونه
|
[ترجمه Sajjad Moslehi] او مثل توه، یه خرخون.
|
[ترجمه گوگل]او دقیقاً مثل شما، یک کرم کتاب است
[ترجمه ترگمان]اون هم مثل تو، یه کتاب bookworm
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Why did the bookworm have an upset stomach?
[ترجمه گوگل]چرا کرم کتاب معده ناراحت بود؟
[ترجمه ترگمان]چرا اون کتاب \"کتاب\" یه معده ناراحت داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bookworm habit of it is that you?
[ترجمه گوگل]عادت کتابخوان از آن این است که شما؟
[ترجمه ترگمان]عادت به این کار شما هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bookworm in uniform is informed of the storm.
[ترجمه گوگل]کرم کتاب با لباس فرم از طوفان مطلع می شود
[ترجمه ترگمان]خوره خوره به طور یکنواخت از طوفان مطلع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Come on. You've become a bookworm.
[ترجمه گوگل]بیا دیگه شما تبدیل به یک کرم کتاب شده اید
[ترجمه ترگمان] زود باش تو عاشق کتاب bookworm شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The elder son is a bookworm while the younger one is a couch potato.
[ترجمه Negin Kashefi] پسر بزرگتر یک خرخونه درحالیکه پسر کوچکتره خوره تلویزیونه!
|
[ترجمه گوگل]پسر بزرگتر یک کرم کتاب است در حالی که کوچکتر یک سیب زمینی کاناپه است
[ترجمه ترگمان]پسر بزرگ تر یک خوره کتاب است در حالی که فرد جوان تر یک سیب زمینی نرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What does a bookworm have in common with a black-tufted marmoset?
[ترجمه گوگل]کرم کتاب چه وجه اشتراکی با مارموست پرزدار سیاه دارد؟
[ترجمه ترگمان]خوره خوره چه چیزی با یک marmoset پشمی سیاه انجام می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ren Jing considers herself a bit of a bookworm.
[ترجمه گوگل]رن جینگ خود را کمی کتاب‌خوان می‌داند
[ترجمه ترگمان]اما (رن)خود را به عنوان یک خوره کتاب در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is, as it were, a bookworm.
[ترجمه گوگل]او، به قولی، یک کرم کتاب است
[ترجمه ترگمان] اون، همون طور که بود، یه کتاب عاشق کتاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new series of Bookworm sells well.
[ترجمه گوگل]سری جدید Bookworm فروش خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]مجموعه جدید of به خوبی فروش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Bookworm Wine Club: Christmas special!
[ترجمه گوگل]The Bookworm Wine Club: ویژه کریسمس!
[ترجمه ترگمان]باشگاه شراب bookworm: کریسمس مخصوص کریسمس!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is really a mere bookworm lacking human experience.
[ترجمه گوگل]او واقعاً یک کرم کتاب است که فاقد تجربه انسانی است
[ترجمه ترگمان]او واقعا یک خوره ساده است که تجربه انسانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who is fond of reading
a bookworm is a person who is very fond of reading.
a bookworm is also an insect that eats the bindings of books.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
For instance, a bookworm might say, “I finished reading three novels over the weekend. ”
In a conversation about hobbies, someone might proudly declare, “I’m a bookworm, I can’t resist a good book. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A friend might recommend a book to a bookworm, saying, “You should read this, I think you’ll love it. ”

خرخون، خوره کتاب
book rat ( n. ) [they ‘chew up’ books]
( US ) an obsessive reader, a bookworm
My cousin is so steeped in schoolwork that his friends call him a bookworm.
پسر عمویم آنقدر غرق در انجام تکالیف مدرسه می شود که دوستانش او را کرم کتاب ( خر خوان ) صدا می زنند.
✅Steeped: saturated, soaked, drenched
...
[مشاهده متن کامل]

غرق در چیزی، غرق در
✅ bookworm: کسی که زیاد کتاب می خواند و علاقه بسیاری به آن دارد. عامیانه: خرخوان.

دیوانه کتاب
First published in Oxford bookworms 1989
اولین بار در کتاب فروشی های آکسفورد۱۹۸۹منتشر شد
معنی:کتاب فروشی
البته معنی های دیگه دوستان هم مثل ( کتابخوان_خوره درس و . . . ) درست هستند👌🙂
Avid reader
کسی که بسیار علاقه به کتاب خوندن داره
خوره ی کتاب ( کسی که خیلی کتاب میخونه )
someone who likes reading very much
کسی که علاقه زیادی به کتاب خوندن داره
خوره کتاب
خر خون، به شدت درس خون
1. one who is fond of reading
2. a bookworm is a person who is very fond of reading
3. a bookworm is an insect that eats buildings and books
میشه خر خوان
کسی که زیادی از حدش درس میخونه
A person who studes a lot😂
A person who reads a lot
خرخوان
کسی که زیاد از حد درس میخواند
خرخون
درس خون
خوره کتاب
a person who studies a lot

[آدم یا شخص]
خوره کتاب ، کتاب باز ، شیفته کتاب ، بسیار کتاب خوان ، کِرم کتاب ، خَر خوان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس