• (1)تعریف: a person much devoted to books and study.
• (2)تعریف: any of various insect larvae that infest and feed on the bindings of books.
جمله های نمونه
1. She's a bit of a bookworm.
[ترجمه آفتامات] او یک خورده خرخون است
|
[ترجمه علیرضا] او یه ذره خوره ی کتاب است
|
[ترجمه لیا] عاشق کتاب بودن اصطلاح
|
[ترجمه گوگل]او کمی اهل کتاب است [ترجمه ترگمان]اون یه ذره کتاب bookworm [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I was a real bookworm when I was a child.
[ترجمه #M_R] وقتی یک بچه بودم، یک خرخون واقعی بودم.
|
[ترجمه AR] وقتی بچه بودم یه خر خون واقعی بودم
|
[ترجمه گوگل]من در کودکی یک کرم کتاب واقعی بودم [ترجمه ترگمان] وقتی بچه بودم، یه کتاب bookworm واقعی بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Fox never could understand why the bookworm had to read to gain knowledge.
[ترجمه گوگل]فاکس هرگز نمیتوانست بفهمد که چرا کرم کتاب برای کسب دانش باید بخواند [ترجمه ترگمان]فاکس هیچوقت نمیتونست بفهمه که چرا اون کتاب کتاب خوندن رو باید بخونه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She's just like you, a bookworm.
[ترجمه مهرداد] اون مثل تو، خرخونه
|
[ترجمه Sajjad Moslehi] او مثل توه، یه خرخون.
|
[ترجمه گوگل]او دقیقاً مثل شما، یک کرم کتاب است [ترجمه ترگمان]اون هم مثل تو، یه کتاب bookworm [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Why did the bookworm have an upset stomach?
[ترجمه گوگل]چرا کرم کتاب معده ناراحت بود؟ [ترجمه ترگمان]چرا اون کتاب \"کتاب\" یه معده ناراحت داره؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Bookworm habit of it is that you?
[ترجمه گوگل]عادت کتابخوان از آن این است که شما؟ [ترجمه ترگمان]عادت به این کار شما هستید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The bookworm in uniform is informed of the storm.
[ترجمه گوگل]کرم کتاب با لباس فرم از طوفان مطلع می شود [ترجمه ترگمان]خوره خوره به طور یکنواخت از طوفان مطلع است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Come on. You've become a bookworm.
[ترجمه گوگل]بیا دیگه شما تبدیل به یک کرم کتاب شده اید [ترجمه ترگمان] زود باش تو عاشق کتاب bookworm شدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The elder son is a bookworm while the younger one is a couch potato.
[ترجمه Negin Kashefi] پسر بزرگتر یک خرخونه درحالیکه پسر کوچکتره خوره تلویزیونه!
|
[ترجمه گوگل]پسر بزرگتر یک کرم کتاب است در حالی که کوچکتر یک سیب زمینی کاناپه است [ترجمه ترگمان]پسر بزرگ تر یک خوره کتاب است در حالی که فرد جوان تر یک سیب زمینی نرم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. What does a bookworm have in common with a black-tufted marmoset?
[ترجمه گوگل]کرم کتاب چه وجه اشتراکی با مارموست پرزدار سیاه دارد؟ [ترجمه ترگمان]خوره خوره چه چیزی با یک marmoset پشمی سیاه انجام می دهد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Ren Jing considers herself a bit of a bookworm.
[ترجمه گوگل]رن جینگ خود را کمی کتابخوان میداند [ترجمه ترگمان]اما (رن)خود را به عنوان یک خوره کتاب در نظر می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He is, as it were, a bookworm.
[ترجمه گوگل]او، به قولی، یک کرم کتاب است [ترجمه ترگمان] اون، همون طور که بود، یه کتاب عاشق کتاب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The new series of Bookworm sells well.
[ترجمه گوگل]سری جدید Bookworm فروش خوبی دارد [ترجمه ترگمان]مجموعه جدید of به خوبی فروش می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The Bookworm Wine Club: Christmas special!
[ترجمه گوگل]The Bookworm Wine Club: ویژه کریسمس! [ترجمه ترگمان]باشگاه شراب bookworm: کریسمس مخصوص کریسمس! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He is really a mere bookworm lacking human experience.
[ترجمه گوگل]او واقعاً یک کرم کتاب است که فاقد تجربه انسانی است [ترجمه ترگمان]او واقعا یک خوره ساده است که تجربه انسانی ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• one who is fond of reading a bookworm is a person who is very fond of reading. a bookworm is also an insect that eats the bindings of books.
پیشنهاد کاربران
مثال؛ For instance, a bookworm might say, “I finished reading three novels over the weekend. ” In a conversation about hobbies, someone might proudly declare, “I’m a bookworm, I can’t resist a good book. ” ... [مشاهده متن کامل]
A friend might recommend a book to a bookworm, saying, “You should read this, I think you’ll love it. ”
خرخون، خوره کتاب
book rat ( n. ) [they ‘chew up’ books] ( US ) an obsessive reader, a bookworm
My cousin is so steeped in schoolwork that his friends call him a bookworm. پسر عمویم آنقدر غرق در انجام تکالیف مدرسه می شود که دوستانش او را کرم کتاب ( خر خوان ) صدا می زنند. ✅Steeped: saturated, soaked, drenched ... [مشاهده متن کامل]
غرق در چیزی، غرق در ✅ bookworm: کسی که زیاد کتاب می خواند و علاقه بسیاری به آن دارد. عامیانه: خرخوان.
دیوانه کتاب
First published in Oxford bookworms 1989 اولین بار در کتاب فروشی های آکسفورد۱۹۸۹منتشر شد معنی:کتاب فروشی البته معنی های دیگه دوستان هم مثل ( کتابخوان_خوره درس و . . . ) درست هستند👌🙂
Avid reader کسی که بسیار علاقه به کتاب خوندن داره
خوره ی کتاب ( کسی که خیلی کتاب میخونه )
someone who likes reading very much
کسی که علاقه زیادی به کتاب خوندن داره خوره کتاب
خر خون، به شدت درس خون
1. one who is fond of reading 2. a bookworm is a person who is very fond of reading 3. a bookworm is an insect that eats buildings and books
میشه خر خوان کسی که زیادی از حدش درس میخونه A person who studes a lot😂
A person who reads a lot
خرخوان
کسی که زیاد از حد درس میخواند
خرخون
درس خون
خوره کتاب
a person who studies a lot
[آدم یا شخص] خوره کتاب ، کتاب باز ، شیفته کتاب ، بسیار کتاب خوان ، کِرم کتاب ، خَر خوان