• : تعریف: one who sells books as an occupation, esp. the owner of a bookstore.
جمله های نمونه
1. She set up shop as a bookseller in Beijing.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کتابفروش در پکن مغازه راه اندازی کرد [ترجمه ترگمان]او مغازه را به عنوان یک کتابفروشی در پکن تاسیس کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She has set up in business as a bookseller.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کتابفروش راه اندازی کرده است [ترجمه ترگمان]به عنوان یک کتاب فروش در کار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She set up shop as a bookseller in the High Street.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کتابفروش در خیابان High Street مغازه ای راه اندازی کرد [ترجمه ترگمان]به عنوان یک کتاب فروش در خیابان اصلی مغازه خرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His father set him up as a bookseller.
[ترجمه Sun] پدرش او را بعنوان یک کتابفروش جا انداخت. یعنی به دیگران نشان داد
|
[ترجمه گوگل]پدرش او را به عنوان یک کتابفروش راه اندازی کرد [ترجمه ترگمان]پدرش او را به عنوان یک کتاب فروش معرفی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. First we must reduce the bookseller licence fee from around £40 to £
[ترجمه گوگل]ابتدا باید هزینه مجوز کتابفروش را از حدود 40 پوند به پوند کاهش دهیم [ترجمه ترگمان]اول باید هزینه licence کتاب فروش را از حدود ۴۰ پوند به پوند کاهش دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This son of a bookseller was a fellow at Oxford by the age of seventeen.
[ترجمه گوگل]این پسر یک کتابفروش در سن هفده سالگی در آکسفورد همکار بود [ترجمه ترگمان]این پسر کتاب فروش در سن ۱۷ سالگی مردی بود که در آکسفورد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The bookseller is recompensed for his trouble with a generous allocation of orders.
[ترجمه گوگل]کتابفروش با تخصیص سخاوتمندانه سفارشات به خاطر زحمتش جبران می شود [ترجمه ترگمان]کتاب فروش بابت زحمت او با تخصیص سخاوتمندانه دستورها پاداش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The bookseller befriended him, giving him a volume of Keats.
[ترجمه گوگل]کتابفروش با او دوست شد و یک جلد کتاب کیتس به او داد [ترجمه ترگمان]کتاب فروش به او کمک کرد و a از کیتس را به او داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Any second-hand bookseller or charity shop can testify to a roaring trade in the once read and discarded romance volume.
[ترجمه گوگل]هر کتابفروش دست دوم یا خیریهای میتواند گواه تجارت پرخروشی در کتاب عاشقانهای که یکبار خوانده شده و دور ریخته شده است [ترجمه ترگمان]هر کتابفروشی دستی دست دوم فروشی یا موسسه خیریه می تواند شهادت دهد که یک تجارت غران در زمانی است که خوانده می شود و حجم داستان عاشقانه را دور انداخته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The bookseller closed 50 of the smaller mall-based shops in 199
[ترجمه گوگل]این کتابفروش در سال 199 50 مغازه از فروشگاههای کوچکتر واقع در مرکز خرید را بست [ترجمه ترگمان]کتاب فروش ۵۰ مغازه کوچک تر فروشگاه را در ۱۹۹ مغازه بسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He asked the bookseller who she was.
[ترجمه گوگل]از کتابفروش پرسید که او کیست؟ [ترجمه ترگمان]از کتاب فروش پرسید که او کیست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Britain's best-known secessionist is a bookseller named Richard Booth, who in 1977 declared himself king—and his horse prime minister—of the Welsh village of Hay-on-Wye.
[ترجمه گوگل]مشهورترین جدایی طلب بریتانیا کتابفروشی به نام ریچارد بوث است که در سال 1977 خود را پادشاه - و نخست وزیر اسبش - روستای هی-آن-وای ولز اعلام کرد [ترجمه ترگمان]بهترین جدایی طلبان بریتانیا یک کتاب فروش به نام ریچارد بوث است که در سال ۱۹۷۷ خود را پادشاه و نخست وزیر اسب او در روستای هی - وای - وای اعلام کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Mitchell has set up in business as a bookseller.
[ترجمه گوگل]میچل به عنوان یک کتابفروش راه اندازی کرده است [ترجمه ترگمان] میچل به عنوان یه کتاب فروش در تجارت شرکت کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. " More will be coming in. Didn't the bookseller say they're on the way?
[ترجمه گوگل]کتابفروشها نگفتند که در راه هستند؟ [ترجمه ترگمان] \"بیشتر از همه میاد\" کتاب فروش گفت که در راه هستند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Returns: Unsold stocks returned by a bookseller with the publisher's prior agreement.
[ترجمه گوگل]بازده: سهام فروخته نشده توسط یک کتابفروش با توافق قبلی ناشر بازگردانده می شود [ترجمه ترگمان]بازگشت: سهام unsold توسط یک کتابفروشی با قرارداد قبلی ناشر بازگشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کتاب فروش (اسم)
bookman, bibliopole, bookseller
انگلیسی به انگلیسی
• one whose occupation is selling books a bookseller is a person or company that sells books.
پیشنهاد کاربران
کتابفروش مثال: books bearing the mark of a well - known bookseller کتابها یک نشان از یک کتابفروش سرشناس و معروف دارد.