bookmaker

/ˈbʊkmeɪkər//ˈbʊkmeɪkə/

معنی: کاتب، صحاف، کتاب دار، ناشرکتاب، دلال شرط بندی، کتاب نویس
معانی دیگر: ناشر، ویراستار، ویراگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: bookmaking (adj.), bookmaking (n.)
(1) تعریف: one involved in the making of books.

(2) تعریف: one whose business is taking wagers on sporting events, esp. horse racing; bookie.

جمله های نمونه

1. The bookmaker was quite happy to take his money.
[ترجمه گوگل]مؤسسه از گرفتن پولش بسیار خوشحال بود
[ترجمه ترگمان]The از این که پول او را بگیرد خیلی خوشحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bookmaker told Kalra he had befriended Cronje and was planning to fix the matches scheduled to be held in March.
[ترجمه گوگل]این مؤسسه به Kalra گفت که او با کرونیه دوست شده بود و قصد داشت مسابقاتی را که قرار بود در ماه مارس برگزار شود، تعمیر کند
[ترجمه ترگمان]The به Kalra گفت که او با Cronje دوست بوده و در حال برنامه ریزی برای تعمیر the است که قرار است در ماه مارس برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Six weeks ago one leading bookmaker stopped taking bets on Kenny Dalglish's multi-million pound outfit.
[ترجمه گوگل]شش هفته پیش، یکی از بنگاه‌های پیشرو شرط‌بندی روی لباس چند میلیون پوندی کنی دالگلیش را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]شش هفته پیش یکی از bookmaker leading از شرکت در لباس چند میلیون پوندی کنی Dalglish ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Albert's father was a bookmaker and they were partners in the business.
[ترجمه گوگل]پدر آلبرت یک کتابفروش بود و آنها در این تجارت شریک بودند
[ترجمه ترگمان]پدر آلبرت a بود و در کار تجارت شریک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Extension – the amount of money the bookmaker potentially will lose on a game.
[ترجمه گوگل]تمدید - مقدار پولی که شرط‌بند به طور بالقوه در یک بازی از دست می‌دهد
[ترجمه ترگمان]تمدید - مقدار پولی که bookmaker بطور بالقوه در یک بازی از دست خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Exposure – the amount of money the bookmaker actually stands to lose on a game.
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض - مقدار پولی که مؤسسه در واقع در یک بازی از دست می دهد
[ترجمه ترگمان]نوردهی - مقدار پول the واقعا در یک بازی از دست می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Limit – the maximum amount a bookmaker will permit a bettor to wager on certain odds.
[ترجمه گوگل]حد - حداکثر مبلغی که یک شرط‌بند به شرط‌بندی اجازه می‌دهد روی شانس‌های خاصی شرط بندی کند
[ترجمه ترگمان]حد مجاز - حداکثر مقدار یک bookmaker مجاز به شرط بندی در مورد احتمالات خاص را مجاز خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. House – The slang term for the bookmaker, sportsbook or betting establishment that offers betting lines.
[ترجمه گوگل]House - اصطلاح عامیانه برای شرکت شرط بندی، کتاب ورزشی یا مؤسسه شرط بندی که خطوط شرط بندی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]خانه - اصطلاح عامیانه برای the، sportsbook یا موسسه شرط بندی که خطوط شرط بندی را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. John Lyall's team have such a commanding lead that at least one leading bookmaker is no longer taking bets on the race.
[ترجمه گوگل]تیم جان لیال چنان برتری دارد که حداقل یکی از بنگاه‌داران پیشرو دیگر روی مسابقه شرط بندی نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]تیم جان Lyall رهبری چنین رهبری را بر عهده دارد که حداقل یک رهبر برجسته دیگر در مسابقه شرط بندی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Freddie stood on the corner of the turning as lookout for Tommy Green the street bookmaker.
[ترجمه گوگل]فردی در گوشه پیچ ایستاده بود و مراقب تامی گرین، کتاب‌فروش خیابانی بود
[ترجمه ترگمان]فردی در گوشه اتاق ایستاده بود و به دنبال تامی گرین در خیابان bookmaker بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The only way you can place a cash bet is with a bookmaker on Saturday.
[ترجمه گوگل]تنها راهی که می توانید یک شرط بندی نقدی انجام دهید این است که در روز شنبه با یک بنگاه فروش شرط بندی کنید
[ترجمه ترگمان]تنها راهی که می توانید برای شرط بندی روی آن شرط بگذارید روز شنبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fred Done and his company Betfred, the World's biggest independent bookmaker, have become United's official bookmaking and online gaming partner in a multi-million pound deal.
[ترجمه گوگل]Fred Done و شرکتش Betfred، بزرگترین شرکت شرط‌بندی مستقل جهان، در قراردادی چند میلیون پوندی به شریک رسمی یونایتد در زمینه‌های شرط‌بندی و بازی آنلاین تبدیل شده‌اند
[ترجمه ترگمان]فرد انجام شد و شرکت او Betfred، بزرگ ترین شرکت مستقل مشترک المنافع، تبدیل به bookmaking رسمی یونایتد و شریک بازی آنلاین در یک قرارداد چند میلیون پوندی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In fact, the behind s of each graduation design include the strenuous effort of bookmaker.
[ترجمه گوگل]در واقع، پشت سر هر طرح فارغ التحصیلی شامل تلاش شدید کتابساز است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، پشت سر هر طرح فارغ التحصیلی شامل تلاش شدید of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاتب (اسم)
scrivener, bookmaker, booker, scriber

صحاف (اسم)
bookbinder, bookmaker

کتاب دار (اسم)
curator, bookmaker, booker, librarian

ناشر کتاب (اسم)
bookmaker

دلال شرط بندی (اسم)
bookmaker

کتاب نویس (اسم)
bookmaker

انگلیسی به انگلیسی

• bookie; one who receives and pays off bets
a bookmaker is a person whose job is to take your money when you bet and to pay you money if you win.

پیشنهاد کاربران

دلالان شرط بندی
مثال؛
The bookmaker set the odds for the upcoming football game.
During a discussion about sports betting, one might say, “It’s important to compare the odds offered by different bookmakers. ”
A friend might ask, “Which bookmaker do you trust the most? I need to place a bet on the race. ”
مسئول شرط بندی
صحاف، کسی که کتاب ها رو ته بندی و جلد می کنه

بپرس