bookie

/ˈbʊki//ˈbʊki/

(خودمانی) رجوع شود به: bookmaker

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) one whose business is taking wagers on sporting events, esp. horse racing.

جمله های نمونه

1. But the bookie was already out hiring frighteners and the bet had to stand.
[ترجمه گوگل]اما دفتردار از قبل داشت افراد ترسناک را استخدام می کرد و شرط باید پابرجا می ماند
[ترجمه ترگمان]ولی شرط بندی از قبل استخدام شده بود و شرط بندی هم باید تحمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For that one Blue pretended to be a bookie and lured Redman into placing a bet with him.
[ترجمه گوگل]برای آن یکی آبی تظاهر کرد که یک کتابفروش است و ردمن را فریب داد تا با او شرط بندی کند
[ترجمه ترگمان]زیرا آن مرد آبی وانمود می کرد که در قمار است و است و ردمن را فریب می دهد تا با او شرط بندی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bookie wire rooms were visible from the streets. Political hacks were mismanaging city agencies.
[ترجمه گوگل]اتاق های سیم بوکی از خیابان ها نمایان بود هک های سیاسی مدیریت نادرست آژانس های شهری بودند
[ترجمه ترگمان]اتاق های سیمی Bookie از خیابان ها دیده می شدند هک های سیاسی آژانس های شهر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His bookie gave him two months to pay.
[ترجمه گوگل]دفتردارش دو ماه به او فرصت داد تا پرداخت کند
[ترجمه ترگمان]bookie دو ماه بهش وقت داده تا پولش رو بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He dialed what I gathered to be his bookie and placed two bets of five pounds each on horses racing that day.
[ترجمه گوگل]او آنچه را که من جمع‌آوری کردم تا کتابدار او باشم، شماره‌گیری کرد و دو شرط به قیمت هر کدام پنج پوند روی اسب‌های مسابقه‌ای در آن روز گذاشت
[ترجمه ترگمان]او چیزی را که من برای آن جمع کرده بودم گرفت و دو شرط از پنج پوند برای هر کدام از اسب ها که در آن روز مسابقه می دادند قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ira Sanchez offered a bet and the bookie took it on the nod.
[ترجمه گوگل]ایرا سانچز یک شرط بندی پیشنهاد کرد و بازیکن با سر آن را قبول کرد
[ترجمه ترگمان]آیرا سانچز هم شرط بست و شرط بندی هم سر تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her father is a well-know London bookie with several shops.
[ترجمه گوگل]پدرش یک کتابفروش مشهور لندنی است که چندین مغازه دارد
[ترجمه ترگمان]پدرش یکی از فروشگاه های معروف لندن با چندین مغازه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You will need a bookie to place high bettings on matches.
[ترجمه گوگل]برای قرار دادن شرط بندی های بالا در مسابقات به یک دفتردار نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما به یک bookie احتیاج خواهید داشت که با کبریت high را نصب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We remove the bookie so you get greater value on every bet you make.
[ترجمه گوگل]ما دفترچه را حذف می کنیم تا هر شرطی که انجام می دهید ارزش بیشتری کسب کنید
[ترجمه ترگمان]ما اون bookie رو از بین می بریم تا تو ارزش بیشتری پیدا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An Irish bookie is offering odds on phrases that may be used by US president-elect Barack Obama in his inauguration speech Tuesday.
[ترجمه گوگل]یک کتابدار ایرلندی در مورد عباراتی که ممکن است باراک اوباما رئیس جمهور منتخب ایالات متحده در سخنرانی مراسم تحلیف خود در روز سه شنبه استفاده کند، شانس هایی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]یک bookie ایرلندی از عباراتی که ممکن است توسط باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی افتتاحیه خود در روز سه شنبه استفاده شود، اختلاف نظر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With a high level of your bookie, you can play high bettings.
[ترجمه گوگل]با سطح بالایی از دفترچه خود، می توانید شرط بندی های بالایی را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]، با یه سطح بالایی از your میتونی \"bettings\" رو بازی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Max was a bookie till he got into drugs.
[ترجمه گوگل]مکس تا زمانی که وارد مواد مخدر شد، یک کتابفروش بود
[ترجمه ترگمان]مکس یه bookie بود تا وقتی که مواد مصرف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But at least when a local bookie has money, he goes out to the local restaurant, he buys a new suit.
[ترجمه گوگل]اما حداقل وقتی یک کتابدار محلی پول دارد، به رستوران محلی می رود، یک کت و شلوار جدید می خرد
[ترجمه ترگمان]اما حداقل زمانی که یک bookie محلی پول دارد، به رستوران محلی می رود، کت و شلوار جدیدی می خرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bookie doesn't care who wins or loses but just that they get their few percent of the action.
[ترجمه گوگل]به شرط بندی اهمیتی نمی دهد که چه کسی برنده یا بازنده می شود، بلکه به این اهمیت می دهد که آنها چند درصد از عمل خود را بدست آورند
[ترجمه ترگمان]The اهمیتی ندارد که چه کسی برنده یا بازنده می شود، اما تنها چند درصد از این اقدام را به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He spent most of the time on the phone with his bookie.
[ترجمه گوگل]او بیشتر وقت خود را با کتابدارش تلفنی می گذراند
[ترجمه ترگمان]بیشتر اوقات را با the می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who takes bets
a bookie is the same as a bookmaker; an informal word.

پیشنهاد کاربران

This term refers to someone who is passionate about reading books. It is often used to describe someone who reads books frequently or has a large collection of books.
شخصی که علاقه زیادی به کتاب خواندن دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف کسی که دائم کتاب می خواند یا مجموعه بزرگی از کتاب دارد.
مثال؛
She’s such a bookie, she reads at least two books a week.
In a conversation about favorite authors, someone might say, “I’m a huge bookie for Stephen King. ”
A book club member might introduce themselves by saying, “I’m a bookie and I love discussing literature with fellow book lovers. ”

A bookie, short for bookmaker, is a person or organization that accepts and pays off bets on various outcomes. Bookies typically set the odds and take bets from gamblers, making a profit by ensuring that the total amount wagered is not evenly distributed among all possible outcomes.
...
[مشاهده متن کامل]

A bookie, short or slang for “bookmaker, ” is someone who facilitates gambling, most commonly on sporting events
مخفف عبارت bookmaker است
دلال قمار
مثال؛
I placed a bet with my bookie on the outcome of the boxing match.
In a discussion about illegal gambling, one might mention, “Bookies operate outside of legal regulations in some countries. ”
A person might ask, “Do you have a reliable bookie? I want to place a bet on the game. ”

طلبکار ( از قمار )
دلال شرط بند
قمارباز

بپرس