bookcase

/ˈbʊkˌkes//ˈbʊkkeɪs/

معنی: قفسه کتاب
معانی دیگر: قفسه ی کتاب، کمدی که از چند ردیف تاقچه ی کتاب درست شده باشد، جاکتابی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a set of enclosed shelves for books.

جمله های نمونه

1. a bookcase
قفسه ی کتاب

2. a bookcase in five sections
قفسه ی کتاب که دارای پنج قسمت است

3. the bookcase was built into the wall
جا کتابی را در داخل دیوار ساخته بودند.

4. a set-in bookcase
جا کتابی جاسازی شده

5. This bookcase is too unstable to hold so many books.
[ترجمه Nima] این جا کتابی برای نگه داشتن این همه کتاب را ندارد
|
[ترجمه گوگل]این قفسه کتاب برای نگهداری این همه کتاب بسیار ناپایدار است
[ترجمه ترگمان]این کتاب خیلی بی ثبات است که این همه کتاب ها را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I chose a book from the bookcase.
[ترجمه گوگل]من یک کتاب را از قفسه کتاب انتخاب کردم
[ترجمه ترگمان] یه کتاب از قفسه کتاب انتخاب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can't give away Granny's old bookcase - it's a valuable antique.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید قفسه کتاب قدیمی مادربزرگ را بدهید - این یک عتیقه ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی کتاب های قدیمی مادربزرگ را به من بدهی - این عتیقه با ارزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That bookcase wobbles whenever you put anything on it.
[ترجمه گوگل]آن قفسه کتاب هر زمان که چیزی روی آن قرار می دهید می لرزد
[ترجمه ترگمان]اون قفسه تلو تلو می خورد وقتی چیزی روش میذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That selfish student always appropriates the biggest bookcase and desk.
[ترجمه گوگل]آن دانش آموز خودخواه همیشه بزرگترین قفسه کتاب و میز تحریر را به خود اختصاص می دهد
[ترجمه ترگمان]این دانش آموز خودخواه همیشه بزرگ ترین قفسه کتاب و میز رو می سازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Could you help me move this bookcase over there? You pull and I'll push.
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من کمک کنید این قفسه کتاب را به آنجا منتقل کنم؟ تو بکش و من فشار میدم
[ترجمه ترگمان]میشه کم کم کنی این قفسه رو ببرم اونجا؟ تو بکش و من هل میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He ruptured himself lifting a bookcase.
[ترجمه گوگل]او در حالی که یک قفسه کتاب را بلند می کرد، پاره شد
[ترجمه ترگمان] اون داره یه قفسه رو بلند می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He bevelled the edges of the bookcase.
[ترجمه گوگل]لبه های قفسه کتاب را برید
[ترجمه ترگمان]لبه های قفسه کتاب را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A bookcase screens off part of the room.
[ترجمه گوگل]یک قفسه کتاب بخشی از اتاق را پر می کند
[ترجمه ترگمان]قفسه کتاب قسمتی از اتاق را از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Gil rose and went to his bookcase and took down a volume.
[ترجمه گوگل]گیل بلند شد و به سمت قفسه کتابش رفت و یک جلد کتاب را پایین آورد
[ترجمه ترگمان]گیل برخاست و به طرف قفسه کتاب رفت و کتاب را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bookcase fits neatly into the alcove.
[ترجمه گوگل]قفسه کتاب به خوبی در طاقچه جای می گیرد
[ترجمه ترگمان]قفسه کتاب ها مرتب در خوابگاه جا می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You buy this bookcase in sections and slot them together.
[ترجمه گوگل]شما این قفسه کتاب را به صورت چند قسمتی خریداری می کنید و آنها را در کنار هم قرار می دهید
[ترجمه ترگمان]شما این قفسه را در بخش های مختلف خریداری می کنید و آن ها را در کنار هم قرار می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قفسه کتاب (اسم)
bookcase

انگلیسی به انگلیسی

• shelves used to store books
a bookcase is a piece of furniture with shelves for books.

پیشنهاد کاربران

bookcase ( n ) ( bʊkkeɪs ) =a piece of furniture with shelves for keeping books on
bookcase
bookcase =قفسه کتاب
قفسه ی کتاب
کتابخانه

قفسه ی کتاب
( جایی که کوچکتر از کتابخانه است و تفاوت آن با کتابخانه این است که:کتابخانه دور تا دورش را کتاب فرا گرفته است اما قفسه ی کتاب ، یک شیئ است که در آن کتاب میگذارند )
قفسه کتاب
کتابخانه
مورد کتاب

بپرس