bookbinder


معنی: صحاف، کتاب ساز
معانی دیگر: جلدگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person or business that binds books.

جمله های نمونه

1. In due course the council, Mr. Bookbinder and Mr. Oyston all brought actions for defamation in respect of those articles.
[ترجمه گوگل]در زمان مقتضی شورا، آقای Bookbinder و آقای Oyston همگی در رابطه با آن مقالات به اتهام افترا مطرح کردند
[ترجمه ترگمان]به طور قطع اعضای انجمن، آقای Bookbinder و آقای Oyston، همه کارها را به خاطر احترام به آن articles انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Book letter crop not standards bookbinder operations more difficult.
[ترجمه گوگل]کتاب برش نامه استاندارد نیست عملیات صحافی دشوارتر است
[ترجمه ترگمان]کیفیت نامه کتاب استانداردهای عملیات را دشوارتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bookbinder had unwittingly "unchecked" the spam filter in the MS Mind control panel .
[ترجمه گوگل]Bookbinder ناخواسته تیک فیلتر هرزنامه را در کنترل پنل MS Mind لغو کرده بود
[ترجمه ترگمان]Bookbinder بطور ناخودآگاه \"فیلتر اسپم\" را در پانل کنترل ذهن MS حذف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We are doing so now, " said David Bookbinder, the chief adviser on climate change for the Sierra Club.
[ترجمه گوگل]ما اکنون این کار را انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]دیوید Bookbinder، مشاور ارشد تغییر آب و هوا برای باشگاه سیرا، گفت: \" ما اکنون این کار را انجام می دهیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Depending on the symptoms view disk bookbinder procedures, such as shown in Figure
[ترجمه گوگل]بسته به علائم، رویه‌های صحافی دیسک را مشاهده کنید، مانند نشان داده شده در شکل
[ترجمه ترگمان]بسته به نشانه ها، روش های bookbinder دیسک مانند نشان داده شده در شکل ۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr. Bookbinder had unwittingly "unchecked" the spam filter in the MS Mind control panel.
[ترجمه گوگل]آقای Bookbinder ناخواسته تیک فیلتر هرزنامه را در کنترل پنل MS Mind حذف کرده بود
[ترجمه ترگمان]آقای Bookbinder بطور ناخودآگاه \" فیلتر اسپم در پنل کنترل ذهن MS را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He spent the next six years using his meager earnings as a bookbinder to pay off debts.
[ترجمه گوگل]او شش سال بعد از درآمد ناچیز خود به عنوان صحافی برای پرداخت بدهی ها استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او شش سال بعد را با استفاده از درآمد ناچیز خود به عنوان یک bookbinder برای پرداخت دیون خود گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But recently, users need to be able to use in their daily business in a small paper bookbinder .
[ترجمه گوگل]اما اخیراً، کاربران باید بتوانند از یک صحافی کاغذی کوچک در تجارت روزانه خود استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]اما اخیرا، کاربران باید قادر به استفاده در کسب وکار روزانه خود در یک مقاله کوچک باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Over the weekend I read a story about woman in North Carolina who has a thriving business as a bookbinder.
[ترجمه گوگل]در آخر هفته، داستانی درباره زنی در کارولینای شمالی خواندم که به عنوان صحافی یک تجارت پر رونق دارد
[ترجمه ترگمان]در آخر هفته داستانی درباره زنی در کارولینای شمالی خواندم که کسب وکار پر رونق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "The president will have done as much as possible in the 10 months between his inauguration and Copenhagen, " Bookbinder said.
[ترجمه گوگل]بوک بایندر گفت: "رئیس جمهور در 10 ماه بین تحلیف خود تا کپنهاگ تا آنجا که ممکن است انجام داده است "
[ترجمه ترگمان]Bookbinder گفت: \" رئیس جمهور تا حد ممکن در ۱۰ ماه بین تحلیف او و کپنهاگ انجام خواهد داد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The improvements in the interosculated machine and machine architectures the same straight line full bookbinder.
[ترجمه گوگل]پیشرفت‌ها در معماری ماشین‌ها و ماشین‌های interosculated همان صحافی کامل خط مستقیم است
[ترجمه ترگمان]پیشرفت ها در ماشین و ماشین interosculated همان خط مستقیم bookbinder را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صحاف (اسم)
bookbinder, bookmaker

کتاب ساز (اسم)
bookbinder

انگلیسی به انگلیسی

• one who binds books, one who fastens the pages of a book together and puts them in a cover

پیشنهاد کاربران

بپرس