bonkers

/ˈbɑːŋkərz//ˈbɒŋkəz/

(خودمانی) خل، دیوانه، سبک مغز

جمله های نمونه

1. I went a bit bonkers when he told me the news.
[ترجمه گوگل]وقتی این خبر را به من گفت، کمی گیج شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار رو بهم گفت کمی دیوونه بازی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The man must be bonkers to take such a risk.
[ترجمه گوگل]این مرد باید دلسرد باشد تا چنین ریسکی را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]این مرد باید دیوانه شده باشه که همچین ریسکی بکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The noise nearly drove me bonkers.
[ترجمه گوگل]سروصدا تقریباً من را به وحشت انداخت
[ترجمه ترگمان] سر و صدا نزدیک بود منو دیوونه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'll go bonkers if I have to wait any longer.
[ترجمه گوگل]اگر مجبور باشم بیشتر از این منتظر بمانم دیوانه خواهم شد
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از این منتظر بمانم دیوانه می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I nearly went bonkers with frustration.
[ترجمه گوگل]تقریباً از ناامیدی غافلگیر شدم
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود از ناامیدی دیوانه شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I think he's absolutely stark raving bonkers!
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او کاملاً دیوانه کننده است!
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم او کاملا دیوانه شده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole idea is just plain bonkers.
[ترجمه گوگل]کل این ایده فقط یک دلتنگی ساده است
[ترجمه ترگمان] کل این ایده اس - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He thought I was stark raving bonkers to give up my job.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که من برای رها کردن کارم به شدت دیوانه هستم
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد من کاملا دیوانه شده ام که کارم را ول کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She must be bonkers to do that.
[ترجمه گوگل]او باید برای انجام این کار دلسرد باشد
[ترجمه ترگمان] اون باید دیوانه شده باشه که این کار رو بکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You're stark raving bonkers!
[ترجمه گوگل]شما به شدت دیوانه هستید!
[ترجمه ترگمان]تو کاملا دیوانه شده ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If i don't work, I'll go bonkers.
[ترجمه گوگل]اگر کار نکنم، غمگین می شوم
[ترجمه ترگمان]اگر کار نکنم، تو از اینجا به پیش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Oh, no, my dad is driving me bonkers, too. He is such a tightwad!
[ترجمه گوگل]اوه، نه، بابام هم داره من رو گیج می کنه او خیلی تنگ است!
[ترجمه ترگمان] اوه، نه، بابام هم داره منو دیوونه میکنه خسیس است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He slipped his trolley and went totally bonkers.
[ترجمه گوگل]چرخ دستی اش را لغزید و کاملاً مضطرب شد
[ترجمه ترگمان]از تراموا پیاده شد و کاملا دیوانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It drives me bonkers, because I can't find anything!
[ترجمه گوگل]من را به وحشت می اندازد، زیرا نمی توانم چیزی پیدا کنم!
[ترجمه ترگمان]دیوانه شده ام، چون نمی توانم چیزی پیدا کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If I don't work, I'll go bonkers.
[ترجمه گوگل]اگر کار نکنم، بیخود می شوم
[ترجمه ترگمان]اگر کار نکنم از اینجا به پیش دیوانه می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) crazy, insane, cuckoo, mad
if you say that someone is bonkers, you mean that they are silly or mad; an informal word.

پیشنهاد کاربران

Crazy or mad; extremely foolish or eccentric.
دیوانه یا مجنون؛ بسیار احمقانه یا عجیب و غریب
به طور استعاری می تواند چیزی را توصیف کند که به طرز بی قاعده یا پر هرج و مرج است
مترادف: Crazy, insane, nuts
...
[مشاهده متن کامل]

متضاد: Sane, rational, sensible
مثال؛
The idea of jumping off a cliff into the sea is bonkers.
He went absolutely bonkers when he found out he won the lottery.
This party is bonkers; I've never seen anything like it!

bonkers ( crazy ) . I think I am going bonkers.
تثتیت
❌ Bonker
✔️ Bonkers ( حتما باید با s بیاد و بدون s چنین واژه ای وجود نداره )
Bonkers دقیقاً معناش و کاربردش مثل Crazy هست
adjective
Usage: not used before a noun
informal : crazy
◀️You have to be bonkers to gamble that much
...
[مشاهده متن کامل]

◀️I was driven bonkers by the noise
go bonkers
◀️informal : to become very excited or angry
◀️The fans went bonkers when their team won
Drive crazy, Go Crazy, To be Crazy
Drive bonkers, Go Bonkers, To be Bonkers

I'm going to go bonkers
دارم دیونه میشم
1 - دیوانه، از نظر روحی نامتعادل, crazy, mad, mentally unbalanced
my mind's gone entirely bonkers
Kids really went bonkers over that video game.
2, طرفدار، دوستدار very fond, enthusiastic, or excited
She's bonkers for/about opera.
He's bonkers for/about her.

احمقانه
You've driving me bonkers
داری منو دیونه میکنی

بپرس