• : تعریف: genial disposition or attitude; affability.
- His bonhomie put us all at ease.
[ترجمه گوگل] خوشبختی او همه ما را راحت کرد [ترجمه ترگمان] bonhomie همه ما را آسوده کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the old man's look expressed friendliness and bonhomie
نگاه پیرمرد حاکی از دوستی و حسن نیت بود.
2. They were relaxed and full of bonhomie.
[ترجمه کیمیا] آن ها آرام و پراز صمیمیت بودند
|
[ترجمه گوگل]آنها آرام و پر از خوشبختی بودند [ترجمه ترگمان]آن ها آرام و پر از bonhomie بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There was a casual bonhomie between the actors at rehearsals.
[ترجمه گوگل]در تمرینات بین بازیگران یک جشن خوشگلی اتفاق می افتاد [ترجمه ترگمان]بین بازیگران در تمرین، یک bonhomie عادی وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The misplaced bonhomie, the unchecked schoolboy enthusiasm that Edward distrusted in him, was tightly reined.
[ترجمه گوگل]بانوی نابجا، شور و شوق بیسابقه دانشآموزی که ادوارد به او بیاعتماد بود، به شدت مهار شد [ترجمه ترگمان]The misplaced که ادوارد به او بدگمان بود، افسار را کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Even so, a spirit of close cooperation and bonhomie was generated, contributing much to the success of the Workshop.
[ترجمه گوگل]با این حال، روحیه همکاری نزدیک و افتخار ایجاد شد که کمک زیادی به موفقیت کارگاه کرد [ترجمه ترگمان]با این حال، روحیه هم کاری نزدیک و bonhomie ها ایجاد شد که به موفقیت کارگاه کمک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But despite all the bonhomie about career breaks in the Nogales maquilas, Colantuoni says one thing is clear.
[ترجمه گوگل]اما کولانتونی میگوید علیرغم همه خوشبختیها درباره شکستهای شغلی در ماکیلاهای نوگالس، یک چیز واضح است [ترجمه ترگمان]اما علی رغم همه the bonhomie در مورد شکست شغلی در the maquilas، Colantuoni می گوید که یک چیز واضح است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her voice was breathless with bonhomie when she answered the telephone, with an undertone of throatiness that David found attractive.
[ترجمه گوگل]وقتی تلفن را جواب داد صدایش با تهوع گلویی که دیوید آن را جذاب میدانست، نفسگیر بود [ترجمه ترگمان]وقتی که او به تلفن پاسخ داد، صدایش از حالت bonhomie نفسش گرفته بود، با صدای of که دیوید را جذاب یافته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was full of bonhomie.
[ترجمه گوگل]او پر از خوشگلی بود [ترجمه ترگمان] اون پر از bonhomie بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The atmosphere of bonhomie was suddenly gone.
[ترجمه گوگل]جو بونهومی ناگهان از بین رفت [ترجمه ترگمان]فضای of به طور ناگهانی از بین رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. At the negotiating table, however, bonhomie did not apply.
[ترجمه گوگل]با این حال، در میز مذاکره، خوشبختی اعمال نشد [ترجمه ترگمان]با این حال، در میز مذاکره، bonhomie ها کاربرد نداشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Still, an enforced bonhomie has set the tone for this visit, with Mr Hu planning a spot of convivial ping-pong.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک خوشنودی اجباری لحن این دیدار را تعیین کرده است، با برنامه ریزی آقای هو برای یک پینگ پنگ شاد [ترجمه ترگمان]با این حال، روحیه bonhomie که به اجرا گذاشته شده، برای این دیدار، با برنامه ریزی آقای هیو در موقعیتی برای پینگ پونگ بازی کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. But behind the bonhomie and poems of friendship, China's relationship with its impoverished southeastern neighbor and erstwhile ally formerly known as Burma is deeply troubled.
[ترجمه گوگل]اما در پس غزلیات و اشعار دوستی، رابطه چین با همسایه فقیر جنوب شرقی و متحد سابقش که قبلاً برمه نام داشت، به شدت آشفته است [ترجمه ترگمان]اما در پشت the و اشعار دوستی، رابطه چین با همسایه فقیر جنوب شرقی و متحد سابق سابق که پیش تر به عنوان برمه شناخته می شد، عمیقا نگران بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. For all the bonhomie now, past hopes for “future-oriented” relations have often been frustrated.
[ترجمه گوگل]با وجود همه خوشبختیهای کنونی، امیدهای گذشته برای روابط «آیندهمحور» اغلب ناامید شدهاند [ترجمه ترگمان]برای همه the ها اکنون، امید گذشته برای روابط \"آینده گرا\" اغلب ناامید شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. But will all this bonhomie—both contrived and genuine—really change anything?
[ترجمه گوگل]اما آیا این همه افتخار - هم ساختگی و هم واقعی - واقعاً چیزی را تغییر خواهد داد؟ [ترجمه ترگمان]اما همه این bonhomie - هر دو موفق و واقعی - واقعا هر چیزی رو تغییر می ده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خوش خلقی و رفتار دلپذیر (اسم)
bonhomie, good nature
انگلیسی به انگلیسی
• good-heartedness, geniality bonhomie is happy, jolly friendliness; a literary word.