boned

/ˈboʊnd//bəʊnd/

روغن استخوان (روغن غلیظ و سیاه رنگی که از تلاشی و تقطیر استخوان به دست می آید)، (در ترکیب) دارای نوع به خصوصی استخوان، بی استخوان (گوشت)، استخوان گرفته (مثل ماهی سرخ کرده)

جمله های نمونه

1. boned (or boneless) meat
گوشت بی استخوان

2. to lard a boned chicken
پیه لای مرغ بی استخوان گذاشتن

3. Lard the boned chicken with pig fat.
[ترجمه گوگل]گوشت مرغ استخوان‌دار را با چربی خوک بپزید
[ترجمه ترگمان]چربی گوشت خوک با چربی خوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. James's face was thin, finely boned, and sensitive.
[ترجمه گوگل]صورت جیمز لاغر، استخوان های ظریف و حساس بود
[ترجمه ترگمان]صورت جیمز لاغر، ظریف، ظریف و حساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had boned up on the city's history before the visit.
[ترجمه گوگل]او قبل از بازدید از تاریخ شهر یاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]قبل از این که بازدید از شهر خارج شود، از تاریخ آن خبر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She boned up on economics before applying for the job.
[ترجمه گوگل]او قبل از درخواست برای این شغل، به اقتصاد علاقه داشت
[ترجمه ترگمان]او قبل از درخواست برای این کار روی اقتصاد گره خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Canned and boned solid-pack products must contain a minimum of 9percent of poultry meat, including skin and fat.
[ترجمه گوگل]محصولات بسته جامد کنسرو شده و استخوانی باید حداقل 9 درصد گوشت طیور از جمله پوست و چربی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]محصولات سفت و سخت بسته و بسته باید حاوی حداقل ۹ درصد از گوشت ماکیان، از جمله پوست و چربی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Add four boned and skinned duck breasts.
[ترجمه گوگل]چهار سینه اردک با استخوان و پوست اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]چهار پستان دار و skinned را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A really thorough murderer would have boned up on both subjects more intently.
[ترجمه گوگل]یک قاتل واقعاً کامل می توانست با جدیت بیشتری به هر دو موضوع بپردازد
[ترجمه ترگمان]یک قاتل واقعی هر دو موضوع را با دقت بیشتری بررسی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Carpus is heavy - boned, wider front than at the side.
[ترجمه گوگل]کارپوس سنگین است - استخوانی، جلویی پهن تر از پهلو
[ترجمه ترگمان]Carpus عضلانی و front و wider از هر طرف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Legs - straight, and fine boned, with the elbows set close to the body.
[ترجمه گوگل]پاها - صاف، و استخوان های ظریف، با آرنج ها نزدیک به بدن
[ترجمه ترگمان]پاها صاف، با استخوان های ظریف، با آرنجش که به بدن چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Otterhound has good substance with strongly boned legs and broad muscles, without being coarse.
[ترجمه گوگل]Otterhound دارای مواد خوب با پاهای محکم و عضلات پهن است، بدون اینکه درشت باشد
[ترجمه ترگمان]The دارای یک ماده خوب با پاهای استخوانی محکم و ماهیچه های پهن است، بدون اینکه زبر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was a tall woman, and big - boned, but she appeared slight, and even boyish.
[ترجمه گوگل]او زنی بلند قد و استخوانی درشت بود، اما ظاهری کوچک و حتی پسرانه داشت
[ترجمه ترگمان]او یک زن قد بلند قد و استخوانی بود، اما لاغر و حتی پسرانه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was a big, raw - boned man.
[ترجمه گوگل]او مردی درشت و خام بود
[ترجمه ترگمان]اون یه مرد گنده و استخوانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The are slender, fine - boned, and parallel when viewed from behind.
[ترجمه گوگل]زمانی که از پشت به آن نگاه کنید، باریک، استخوان ریز و موازی هستند
[ترجمه ترگمان]استخوان های نازک، ظریف و موازی هستند و زمانی که از پشت دیده می شوند موازی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bony; angular

پیشنهاد کاربران

بپرس