bone setting


شکسته بندی

پیشنهاد کاربران

🔹 : جا انداختن استخوان / تنظیم شکستگی یا دررفتگی / درمان دستی استخوان
🔹 مثال ها:
He went to a traditional bone setter after injuring his ankle. بعد از آسیب دیدگی مچ پا، به یک درمانگر سنتی استخوان مراجعه کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

Bone setting was common before modern orthopedics emerged. قبل از ظهور ارتوپدی مدرن، جا انداختن استخوان رایج بود.
The bone setter used bamboo splints and herbal paste. درمانگر استخوان از چوب بامبو و خمیر گیاهی استفاده کرد.
🔹 مترادف ها | joint manipulation /orthopedic adjustment / manual therapy /fracture reduction

شکسته بندی