• : تعریف: an issue or matter that causes or is the focus of disagreement.
جمله های نمونه
1. The main bone of contention is the temperature level of the air-conditioners.
[ترجمه گوگل]موضوع اصلی اختلاف سطح دمای کولرگازی است [ترجمه ترگمان]دلیل اصلی بحث، سطح درجه حرارت دستگاه های تهویه هوا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The examination system has long been a serious bone of contention in this country.
[ترجمه گوگل]سیستم امتحانات مدتهاست که محل بحث جدی در این کشور بوده است [ترجمه ترگمان]سیستم بررسی مدت مدیدی است که در این کشور اختلاف نظر جدی به وجود آمده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Where to go on holiday is always a bone of contention in our family.
[ترجمه م] در خانواده ما اینکه کجا بریم تعطیلات رو همیشه مورد بحث قرار میگیره.
|
[ترجمه گوگل]جایی که برای تعطیلات برویم همیشه محل اختلاف خانواده ماست [ترجمه ترگمان]رفتن به تعطیلات همیشه یک استخوان مورد مناقشه در خانواده ما است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The property left by their father was a bone of contention between the brothers.
[ترجمه گوگل]اموالی که از پدرشان به جا مانده، محل اختلاف بین برادران بود [ترجمه ترگمان]ثروتی که پدرشان به ارث برده بود، یک استخوان رقابت بین دو برادر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The border has always been a bone of contention between these two countries.
[ترجمه گوگل]مرز همیشه محل اختلاف این دو کشور بوده است [ترجمه ترگمان]مرز همواره یک استخوان مورد مناقشه بین این دو کشور بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The main bone of contention was the war in Chechnya.
[ترجمه گوگل]نقطه اصلی اختلاف، جنگ در چچن بود [ترجمه ترگمان]مساله اصلی مشاجره، جنگ در چچن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The initial bone of contention was the question of the terms on which sympathizers should be admitted to the Party.
[ترجمه گوگل]نقطه اصلی مناقشه این بود که هواداران با چه شرایطی باید در حزب پذیرفته شوند [ترجمه ترگمان]اولین استخوان بحث، این سوال بود که طرفداران در چه شرایطی باید به این حزب پذیرفته شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Not that this is the only bone of contention between them, no, not by a long chalk.
[ترجمه گوگل]نه اینکه این تنها نقطه اختلاف بین آنها باشد، نه، نه با یک گچ طولانی [ترجمه ترگمان]نه اینکه این تنها استخوان مشاجره بین آن ها باشد، نه، نه با یک گچ دراز [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Churchill had been the latest bone of contention, as he had begun to make public speeches which Chamberlain clearly found embarrassing.
[ترجمه گوگل]چرچیل آخرین نقطه اختلاف بود، زیرا شروع به ایراد سخنرانی های عمومی کرده بود که به وضوح از نظر چمبرلین شرم آور بود [ترجمه ترگمان]چرچیل آخرین استخوان بحث بود، همان طور که شروع کرده بود به سخنرانی های عمومی که به طور واضح خجالت آور بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Personal appearances always seemed to be a bone of contention.
[ترجمه گوگل]ظاهر شخصی همیشه محل اختلاف به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]ظاهر شخصی همیشه به نظر می رسید بحثی از مشاجره باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Point Three, the main bone of contention between the two sides, led to the total demilitarization of the Black Sea.
[ترجمه گوگل]نقطه سه، هسته اصلی اختلاف بین دو طرف، منجر به غیرنظامی شدن کامل دریای سیاه شد [ترجمه ترگمان]نقطه سوم، استخوان اصلی نزاع بین دو طرف، منجر به the کل دریای سیاه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. But Ilona's alter-ego remains a bone of contention between them.
[ترجمه گوگل]اما آلتر ایگوی ایلونا نقطه اختلاف بین آنها باقی مانده است [ترجمه ترگمان]اما تغییر شکل خود - ضمیر، همچنان یک استخوان مورد بحث بین آن ها باقی می ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The funding of schemes has also been a bone of contention.
[ترجمه گوگل]تامین مالی طرح ها نیز محل بحث بوده است [ترجمه ترگمان]بودجه این طرح ها نیز به عنوان استخوان مورد مناقشه بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This has been a bone of contention around the league, as some feel that Varejao is a "flopper. "
[ترجمه گوگل]این موضوع باعث اختلاف در سراسر لیگ شده است، زیرا برخی احساس میکنند وارژائو یک "فلاپ" است [ترجمه ترگمان]این یک استخوان رقابت در اطراف لیگ بوده است، چرا که برخی احساس می کنند که Varejao یک \"flopper\" است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• point of disagreement, point of dispute if an issue is a bone of contention, it is the subject of a disagreement or argument.
پیشنهاد کاربران
به معنای ضرب المثل فارسی: استخوان لای زخم گذاشتن
مورد اختلاف و مشاجره
something which people argue and disagree over
توضیح درباره اصطلاح bone of contention این اصطلاح به دعوای بین دو سگ بر سر یک استخوان اشاره می کند و ترجمه تحت اللفظی آن دعوا بر سر استخوان است. منبع: سایت بیاموز