bonding

/ˈbɑːndɪŋ//ˈbɑːndɪŋ/

به وجود آمدن رشته های الفت و محبت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the formation of close personal relationships, as between family members or friends.

جمله های نمونه

1. the bonding of mother and child is of special importance
پیدایش رشته های محبت بین مادر و فرزند از اهمیت خاصی برخوردار است.

2. Much of the bonding between mother and child takes place in those early weeks.
[ترجمه گوگل]بیشتر پیوند بین مادر و کودک در همان هفته های اولیه اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]بیشتر ارتباط بین مادر و کودک در این هفته های اولیه اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Concrete had long been utilized as a bonding and covering material.
[ترجمه گوگل]بتن برای مدت طولانی به عنوان یک ماده چسباننده و پوشش استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]بتن به عنوان پیوند و پوشش مواد بکار برده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They're in the bar again doing some male bonding!
[ترجمه گوگل]آنها دوباره در نوار هستند و برخی از پیوندهای مردانه را انجام می دهند!
[ترجمه ترگمان]اونا دوباره تو بار هستن و دارن یه ارتباط مردونه رو انجام میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They expect bonding to occur naturally.
[ترجمه گوگل]آنها انتظار دارند پیوند به طور طبیعی اتفاق بیفتد
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار دارند که پیوند به طور طبیعی رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Belinda was having difficulty bonding with the baby.
[ترجمه گوگل]بلیندا در برقراری ارتباط با نوزاد مشکل داشت
[ترجمه ترگمان]ارتباطی با بچه نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Good bonding with reliable adhesives also makes for a good leak-free join.
[ترجمه گوگل]اتصال خوب با چسب های قابل اعتماد همچنین باعث اتصال خوب بدون نشتی می شود
[ترجمه ترگمان]اتصال خوب با چسب قابل اعتماد نیز باعث ایجاد یک پیوستن خوب به آب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This shows that the bonding in silver chloride is stronger than in sodium chloride.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که پیوند در کلرید نقره قوی تر از کلرید سدیم است
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که پیوند در کلرید نقره قوی تر از سدیم کلرید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Metallic bonding is related to electrical conduction and semi-conduction.
[ترجمه گوگل]پیوند فلزی مربوط به هدایت الکتریکی و نیمه رسانایی است
[ترجمه ترگمان]پیوند فلزی به رسانش الکتریکی و رسانش الکتریکی وابسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rings of tetrahedra are formed by bonding of two oxygens of each tetrahedron to adjacent tetrahedra in closed rings.
[ترجمه گوگل]حلقه های چهار وجهی از پیوند دو اکسیژن از هر چهار وجهی به چهار وجهی مجاور در حلقه های بسته تشکیل می شوند
[ترجمه ترگمان]حلقه tetrahedra به وسیله اتصال دو oxygens از هر یک از چهاروجهی به tetrahedra مجاور در حلقه های بسته شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Knowledge was becoming a bonding agent.
[ترجمه گوگل]دانش در حال تبدیل شدن به یک عامل پیوند بود
[ترجمه ترگمان]دانش در حال تبدیل شدن به یک عامل پیوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here the quantum chemical theory of bonding has had some remarkable successes.
[ترجمه گوگل]در اینجا نظریه شیمیایی کوانتومی پیوند موفقیت های چشمگیری داشته است
[ترجمه ترگمان]در اینجا، نظریه شیمیایی کوانتومی پیوند، موفقیت هایی قابل توجه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This fibrous layer stops any chemical or biological bonding between the implant and the surrounding tissue.
[ترجمه گوگل]این لایه فیبری هرگونه پیوند شیمیایی یا بیولوژیکی بین ایمپلنت و بافت اطراف را متوقف می کند
[ترجمه ترگمان]این لایه فیبری دیگر پیوند شیمیایی یا بیولوژیکی بین ایمپلنت و بافت اطراف را متوقف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In fact, there's so much bonding on stage that it would make the average punter slightly sick.
[ترجمه گوگل]در واقع، آنقدر پیوند روی صحنه وجود دارد که باعث می شود یک بازیکن معمولی کمی بیمار شود
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، ارتباط بسیار زیادی روی صحنه وجود دارد که به طور متوسط به طور متوسط بیمار را بیمار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If we remove an electron from a bonding orbital, the bond in the ion is weaker than that in the molecule.
[ترجمه گوگل]اگر یک الکترون را از یک اوربیتال پیوندی حذف کنیم، پیوند موجود در یون ضعیف‌تر از پیوند مولکول است
[ترجمه ترگمان]اگر یک الکترون را از یک اوربیتال پیوندی جدا کنیم، پیوند در یون ضعیف تر از آن است که در مولکول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] پیوند، تشکیل پیوند
[عمران و معماری] پیوندساز - چسباندن - اتصال - پیوند - قفل و بست
[برق و الکترونیک] اتصال زنی 1. فرایند اتصال سیمها از بالشتکهای اتصال تراشه ی (یا مهره ی ) نیمرسانا با قاب سرسیمها یا پایه های بدنه نظیر آنچه در اتصال زنی سیمی(wirebonding) انجام می شود. 2. فرایند اتصال مواد فلزی یا غیر فلزی از طریق لحیم کاری یا چسباندن نظیر اتصال یا محکم کردن تراشه ی نیمرسانا به قاب سرسیمها یا بدنه .
[نساجی] چسبندگی - پیوستگی - متصل نمودن - اتصال
[پلیمر] تشکیل پیوند

پیشنهاد کاربران

انس گرفتن
در برق به معنی هم بندی میشه
Equipotential bonding
هم بندی برای هم پتانسیل کردن
bonding ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: برق زدایی
تعریف: عملیاتی که در کشتی های نفت کش برای تخلیۀ الکتریسیتۀ ساکن انجام می دهند تا از ایجاد تخلیۀ الکتریکی بین کشتی و اسکله جلوگیری شود
احساسی
bonding experience :تجربه ( رابطه ) احساسی
صمیمیت و ارتباط
Bonding activity به معنای فعالیت جمعی و گروهی هست.
bonding experianceیعنی تجربه باهم بودن ، تجربه با اعضاء خانواده یکجا بودن، بیشتر جنبه عاطفی و احساسی دارد
پیوند
شیردهی

بپرس