bonbon

/ˈbɒnbɒn//ˈbɒnbɒn/

معنی: شیرینی، اب نبات فرنگی
معانی دیگر: آب نبات، شکلات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a candy with a filling of fruit jam, nuts, or creamy sugar paste enclosed in a coating of chocolate or the like.

جمله های نمونه

1. Bonbon! When you hear this word, what do you imagine?
[ترجمه گوگل]بنبون! وقتی این کلمه را می شنوید، چه تصوری دارید؟
[ترجمه ترگمان]! bonbon - - - - - - - وقتی این کلمه رو شنیدی، چی فکر می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Definitely, Maybe" is a proper Valentine's Day bonbon - a candy heart that tastes sweet, crunches nicely, and dissolves in seconds.
[ترجمه گوگل]«قطعاً، شاید» یک دمنوش مناسب برای روز ولنتاین است - یک قلب آب نباتی که طعم شیرینی دارد، به خوبی خرد می شود و در عرض چند ثانیه حل می شود
[ترجمه ترگمان]\"قطعا، شاید\" روز ولنتاین باشد، یک قلب شیرینی که شیرین و دراز نشست و حل می شود و در عرض چند ثانیه حل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Being mixed BonBon, Clytie and Lucas Beauchamp play a significant part in Faulkner s fiction.
[ترجمه گوگل]بون‌بون، کلیتی و لوکاس بوچمپ با هم ترکیب شده‌اند، نقش مهمی در داستان‌های فاکنر دارند
[ترجمه ترگمان]مخلوط شدن با bonbon و لوکاس بشان و لوکاس بشان یک قسمت مهم را در میان داستان فالکنر از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her street name is bonbon.
[ترجمه گوگل]نام خیابان او بنبون است
[ترجمه ترگمان] اسم خیابون \"لرزش\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Having abolished X-ray browse, the annihilative applicant on the canvas ate the abandoned candles in the bonbon can.
[ترجمه گوگل]پس از لغو مرور اشعه ایکس، متقاضی نابود کننده روی بوم شمع های رها شده در قوطی بنبن را خورد
[ترجمه ترگمان]پس از این که مرور اشعه ایکس را منسوخ کرد، متقاضی annihilative روی بوم شمع های رها شده را در the خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For those who love practicality mixed with modernism or even for those who live in tight spaces, the geniuses at Bonbon have a treat for you!
[ترجمه گوگل]برای کسانی که عاشق عملی بودن آمیخته با مدرنیسم هستند یا حتی برای کسانی که در فضاهای تنگ زندگی می کنند، نابغه های Bonbon برای شما لذتی دارند!
[ترجمه ترگمان]برای کسانی که عاشق کاربردی بودن با مدرنیسم و یا حتی برای کسانی که در فضاهای تنگ زندگی می کنند، نوابغ در bonbon برای شما رفتاری دارند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her latest prey, sources report is none other than the Bulgarian bonbon, Viktor Krum.
[ترجمه گوگل]منابع گزارش می دهند که آخرین طعمه او کسی نیست جز ویکتور کروم، ویکتور کروم
[ترجمه ترگمان]آخرین طعمه او، گزارش منابع خبری از ویکتور کرام، ویکتور کرام، نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That's why last year's Latin rock poster boy Ricky Martin is working extra hard to establish himself as more than just a bonbon shaking phenom with his second English language album, " Sound Loaded. "
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که ریکی مارتین، پسر پوستر راک لاتین سال گذشته، سخت تلاش می‌کند تا با دومین آلبوم انگلیسی‌زبان خود، "Sound Loaded"، خود را به عنوان چیزی بیش از یک پدیده تکان دهنده معرفی کند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که پسر poster راک سال گذشته، ریکی مارتین، به سختی تلاش می کند تا خود را بیش از یک bonbon که با دومین آلبوم زبان انگلیسی خود به نام \"صدا\" تکان می دهد، تاسیس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Odin would then replace Sleipnir's food with gifts alternatively bonbon to award those children for their kindness.
[ترجمه گوگل]سپس اودین غذای اسلیپنیر را با هدایایی جایگزین کرد تا به آن کودکان به خاطر مهربانی شان جایزه بدهد
[ترجمه ترگمان]سپس Odin غذای Sleipnir را با هدایا عوض کرد تا این کودکان را به خاطر their به آن ها اعطا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیرینی (اسم)
amiability, confetti, pastry, sugar, cookie, confection, cooky, bonbon, marzipan, goody, floating island, sweetmeat

اب نبات فرنگی (اسم)
bonbon

انگلیسی به انگلیسی

• candy, sweet

پیشنهاد کاربران

شکلات یا شیرینی مغزداری که در وسطش آجیل یا میوه خشک دارد.
در فرهنگ شیرینی پزی فرانسه به شکلاتی که رویه بیرونی سفتی دارد و در درونش مغزی نرمتر ( از شکلات مایع، کارامل و. . ) دارد گفته می شود.
گاهی برای خطاب قرار دادن زنی جذاب استفاده می شود.

بپرس