bombing

/ˈbɑm.ɪŋ//ˈbɑm.ɪŋ/

بمباران کردن علوم نظامى : گلوله باران کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: bombings
• : تعریف: an attack in which bombs are dropped.

- Repeated bombings of the city left it in ruins.
[ترجمه گوگل] بمباران های مکرر شهر آن را ویران کرد
[ترجمه ترگمان] بمبگذاری های متعدد در شهر ویران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. germany's bombing campaigns against england's cities
حملات هوایی آلمان به شهرهای انگلستان

2. they were bombing and rocketing the enemy's frontline troops
آنها قشون دشمن در خط مقدم را بمباران و موشک باران می کردند.

3. he flew several bombing missions in vietnam
در ویتنام به چندین گسیلش بمب افکنی رفت.

4. the dire days of bombing raids
دوران وحشتناک بمباران های هوایی

5. the civilian victims of the bombing
قربانیان غیرنظامی بمباران

6. the hawks were in favor of bombing
ستیزگرایان طرفدار بمباران بودند.

7. the most terrifying aspect of nuclear bombing is radiation
وحشتناک ترین جنبه ی بمباران اتمی تابش اتمی است.

8. the terrorists claimed responsibility for the bombing
تروریست ها مسئولیت بمب گذاری را به عهده گرفتند.

9. the terrorists claimed responsibility for the bombing
تروریست ها مسئولیت بمب گذاری را برعهده گرفتند.

10. Children were evacuated from London to escape the bombing.
[ترجمه گوگل]کودکان برای فرار از بمباران از لندن تخلیه شدند
[ترجمه ترگمان]کودکان برای فرار از این بمب گذاری از لندن خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The south-west of the country suffered an intensive bombing campaign .
[ترجمه گوگل]جنوب غرب کشور متحمل بمباران شدیدی شد
[ترجمه ترگمان]جنوب - غرب کشور از یک عملیات بمباران شدید رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bombing caused an international outcry.
[ترجمه گوگل]این بمباران باعث اعتراض بین المللی شد
[ترجمه ترگمان]این بمب گذاری موجب اعتراض بین المللی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many civilians died as a result of allied bombing.
[ترجمه گوگل]بسیاری از غیرنظامیان در نتیجه بمباران متحدین جان باختند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهروندان در نتیجه بمب گذاری متحد جان خود را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Politicians were quick to condemn the bombing.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران به سرعت این بمب گذاری را محکوم کردند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران به سرعت این بمب گذاری را محکوم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Local people were outraged at the bombing.
[ترجمه گوگل]مردم محلی از این بمباران خشمگین شدند
[ترجمه ترگمان]مردم محلی از این بمب گذاری عصبانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There's been no official condemnation of the bombing.
[ترجمه گوگل]هیچ محکومیت رسمی این بمب گذاری وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ محکومیت رسمی از این بمب گذاری رخ نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• shelling, bombarding, dropping bombs on

پیشنهاد کاربران

1. بمباران 2. بمب گذاری
مثال:
a bombing mission
یک ماموریت بمب گذاری
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: بمبگذاری

⚫ نگارش به خط لاتین: Bombgozāry

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

بمب گذاری، پرتاب بمب
مثال: The city was devastated by a bombing.
شهر به دلیل بمب گذاری ویران شد.
قاطی کردن
موشک‎باران
بمب گذاری
The plane swooped in on its bombing run
هواپیما ( ی جنگی ) شیرجه زد/حرکت سریع نزولی انجام داد در عملیات بمبارانی ش

بپرس