bombinate


(مثل مگس) وز وز کردن، وزوز کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bombinates, bombinating, bombinated
مشتقات: bombination (n.)
• : تعریف: to make a buzzing sound.
مشابه: buzz

انگلیسی به انگلیسی

• buzz, hum, drone

پیشنهاد کاربران

بپرس