bombed

/ˈbɑːmd//bɒmd/

(امریکا - خودمانی) مست، (گاهی با out) لول، نشئه، تحت تاثیر مواد مخدر

جمله های نمونه

1. we bombed their cities; they answered by sinking our ships
ما شهرهای آنها را بمباران کردیم و آنها با غرق کردن کشتی های ما تقاص پس گرفتند.

2. the enemy bombed tehran many times
دشمن بارها تهران را بمباران کرد.

3. to scrounge wood from bombed out buildings
از ساختمان های بمباران شده چوب درآوردن

4. in reprisal for the enemy's killing of our captives, we bombed their cities
به تلافی کشتار اسیران ما توسط دشمن،شهرهای آنها را بمباران کردیم.

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) drunk, pissed (e.g., "after last night's party, gerry was totally bombed")

پیشنهاد کاربران

bombed ( intoxicated ) , The driver of that car was bombed.
نا موفق بودن یک فیلم
مخروبه
بمب زده
خراب کردن
مست و پاتیل

بپرس