boldly

/ˈboʊld.li//ˈboʊld.li/

معنی: مردانه وار
معانی دیگر: بی باکانه، جسورانه، گستاخانه

جمله های نمونه

1. he boldly stared at his teacher and then got up and left
او با گستاخی به چشمان معلمش خیره شد و سپس بلند شد و رفت.

2. she boldly asked for a new loan
او با پررویی درخواست وام دیگری کرد.

3. He knocks boldly at the door who brings good news.
[ترجمه گوگل]او با جسارت در را می زند که خبرهای خوش می آورد
[ترجمه ترگمان]او گستاخانه به در ضربه می زند که خبره ای خوبی می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jane walked boldly up to the platform without faltering.
[ترجمه گوگل]جین با جسارت و بدون تزلزل به سمت سکو رفت
[ترجمه ترگمان]جین بدون تردید به سکو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He stepped boldly forward to speak.
[ترجمه گوگل]با جسارت جلو رفت تا صحبت کند
[ترجمه ترگمان]با گستاخی جلو آمد تا حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So saying, she marched boldly out of the house.
[ترجمه گوگل]پس گفت، او با جسارت از خانه بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]پس از گفتن این سخنان گستاخانه از خانه بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can and must act boldly and confidently.
[ترجمه گوگل]شما می توانید و باید جسورانه و با اطمینان عمل کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با شجاعت و مطمئن عمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They pressed boldly on with their plan.
[ترجمه گوگل]آنها با جسارت به برنامه خود ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها با عجله نقشه خود را پیش کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The design is pretty startling and very boldly coloured.
[ترجمه گوگل]طراحی بسیار شگفت انگیز و بسیار پررنگ است
[ترجمه ترگمان]طرح بسیار شگفت انگیز و بسیار گستاخانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The roof of the theatre was boldly defined against the sky.
[ترجمه گوگل]سقف تئاتر با جسارت در برابر آسمان مشخص شده بود
[ترجمه ترگمان]سقف تئاتر بی پروا به آسمان می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do boldly what is righteous.
[ترجمه گوگل]با جسارت کاری را انجام دهید که درست است
[ترجمه ترگمان]با جسارت هرچه را که درست است انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lorimer poked his head inside and then boldly opened the windows further and stepped over the threshold.
[ترجمه گوگل]لوریمر سرش را به داخل فرو برد و سپس با جسارت پنجره ها را باز کرد و از آستانه عبور کرد
[ترجمه ترگمان]در را باز کرد و شجاعانه پنجره را باز کرد و قدم به آستانه در نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even the boldly striped mooring posts were topped with a dollop of white, rather like gaudy Cornetto ice-creams.
[ترجمه گوگل]حتی روی پایه‌های لنگرگاه راه راه‌های جسورانه، یک پارچه سفید، بیشتر شبیه بستنی‌های پر زرق و برق کورنتو، پوشیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]حتی the که با شجاعت راه راه پوشیده شده بودند با یک دسته علف سفید پوشیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He deliberately used both brush and pen as boldly as possible to soften the mechanical nature of the process.
[ترجمه گوگل]او عمداً از قلم مو و قلم تا حد ممکن جسورانه استفاده کرد تا ماهیت مکانیکی این فرآیند را نرم کند
[ترجمه ترگمان]او عمدا هر دو قلم مو و قلم را به اندازه امکان برای نرم کردن ماهیت مکانیکی فرآیند به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مردانه وار (قید)
boldly

انگلیسی به انگلیسی

• courageously, daringly

پیشنهاد کاربران

با گردن کلفتی
شجاعانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : boldness
✅️ صفت ( adjective ) : bold
✅️ قید ( adverb ) : boldly
جسورانه
کستاخانه
شهامت

بپرس