1. It was quite a distance for a bok choy farmer to have covered in less than ten years.
[ترجمه گوگل]برای یک کشاورز بوک چوی مسافتی بسیار زیادی بود که در کمتر از ده سال طی کرد
[ترجمه ترگمان]برای یک کشاورز bok که در عرض کم تر از ده سال پوشیده شده بود فاصله زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Add mushrooms and bok choy and simmer few more minutes.
[ترجمه گوگل]قارچ و بوک چوی را اضافه کنید و چند دقیقه دیگر بجوشانید
[ترجمه ترگمان]قارچ ها و bok را اضافه کنید و چند دقیقه دیگر آرام بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Add mushrooms and bok choy to broth. Blend together cornstarch and water.
[ترجمه گوگل]قارچ و بوک چوی را به آبگوشت اضافه کنید نشاسته ذرت و آب را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]قارچ و bok choy را به آبگوشت اضافه کنید مخلوط کردن نشاسته و آب را به هم مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Add mushrooms and bok choy to broth.
[ترجمه گوگل]قارچ و بوک چوی را به آبگوشت اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]قارچ و bok choy را به آبگوشت اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Marriage interview just means buy bok choy (a kind of white Chinese cabbage) by wearing the colorful glass, everything is either green or blue.
[ترجمه گوگل]مصاحبه ازدواج فقط به معنای خرید بوک چوی (نوعی کلم سفید چینی) با پوشیدن لیوان رنگارنگ است، همه چیز یا سبز یا آبی است
[ترجمه ترگمان]مصاحبه ازدواج فقط به معنی خرید bok choy (نوعی کلم سفید چینی)با پوشیدن شیشه رنگی است، همه چیز سبز یا آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Celery Bok Choy Rhubarb and more look just like bones.
[ترجمه گوگل]کرفس بوک چوی ریواس و بیشتر شبیه استخوان است
[ترجمه ترگمان]کرفس نیز مانند استخوان است و بیشتر شبیه به استخوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Rinse dried bok choy, fresh bok choy, duck gizzards and red dates. Rinse the almonds and soak them in water.
[ترجمه گوگل]بوک چوی خشک شده، بوک چوی تازه، سنگدان اردک و خرمای قرمز را بشویید بادام ها را بشویید و در آب خیس کنید
[ترجمه ترگمان]Rinse خشک شده، choy choy، bok choy، gizzards duck و تاریخ های قرمز بادام را روشن کنید و آن ها را در آب بخیسانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Go for other cruciferous choices like cabbage, bok choy, shredded broccoli slaw, cabbage, cauliflower, or Brussels sprouts.
[ترجمه گوگل]به سراغ انتخاب های چلیپایی دیگر مانند کلم، بوک چوی، کلم بروکلی خرد شده، کلم، گل کلم یا کلم بروکسل بروید
[ترجمه ترگمان]برای انتخاب های دیگر مثل کلم، کلم choy، کلم بروکلی، کلم بروکلی، کلم، گل کلم و یا کلم بروکسل استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Spinach,kale, bok choy and romaine are great sources of nutrients helpful for bones, heart and eyes.
[ترجمه گوگل]اسفناج، کلم پیچ، بوک چوی و روما منابع عالی مواد مغذی مفید برای استخوان ها، قلب و چشم هستند
[ترجمه ترگمان]کلم، کلم پیچ، bok choy و romaine منابع زیادی از مواد غذایی مفید برای استخوان ها، قلب و چشم ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Celery, Bok Choy, Rhubarb and many more look just like bones.
[ترجمه گوگل]کرفس، بوک چوی، ریواس و بسیاری دیگر درست شبیه استخوان هستند
[ترجمه ترگمان]کرفس، Bok Choy، Rhubarb و بسیاری دیگر شبیه استخوان ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You try carrots or spinach or bok choy until you find something you like.
[ترجمه گوگل]هویج یا اسفناج یا بوک چوی را امتحان کنید تا زمانی که چیزی را که دوست دارید پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]شما هویج یا اسفناج و یا bok choy را امتحان می کنید تا زمانی که چیزی را که دوست دارید پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Heat some oil, stir - fry bok choy and ginger.
[ترجمه گوگل]مقداری روغن را گرم کنید، هم بزنید - بوک چوی و زنجبیل را سرخ کنید
[ترجمه ترگمان]روغن داغ، روغن داغ، زنجبیل و زنجبیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Along with native foods like 2lemon grass and 2capers, he raises 2bok choy, tomatoes and corn.
[ترجمه گوگل]او در کنار غذاهای بومی مانند 2 لیمو علف و 2 کپر، 2 بوک چوی، گوجه فرنگی و ذرت پرورش می دهد
[ترجمه ترگمان]او همراه با غذاهای بومی مانند دو چمن لیمو و ۲ جست وخیز، ۲ bok choy، گوجه فرنگی و ذرت را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I bought some different vegetables to try: bok choy, cucumber, parsley.
[ترجمه گوگل]من چند سبزی مختلف خریدم تا امتحان کنم: بوک چوی، خیار، جعفری
[ترجمه ترگمان]سبزیجات دیگری خریدم تا امتحان کنم: bok choy، خیار، جعفری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید