bogy

/ˈboʊɡi//ˈbəʊɡi/

معنی: شیطان، دیو، جن، لو لو، غول
معانی دیگر: رجوع شود به: bogie، (برای ترساندن کودک) لولو، لولو خرخره، مترسک، آدم خوره، عفریت (bogey هم می نویسند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: bogeys, bogies
(1) تعریف: an evil or mischievous supernatural being; hobgoblin.

(2) تعریف: something that disturbs or harasses or that one fears irrationally.

- Mathematics exams were my bogy.
[ترجمه گوگل] امتحانات ریاضیات من بود
[ترجمه ترگمان] آزمون های ریاضی bogy من بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Inflation is the bogy of many governments.
[ترجمه گوگل]تورم بدن بسیاری از دولت هاست
[ترجمه ترگمان]تورم the بسیاری از دولت ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For bogies and underframes the rolled steel bars were dealt with similarly to wagon components.
[ترجمه گوگل]برای بوژی ها و زیر اسکلت ها، میله های فولادی نورد شده مشابه با اجزای واگن برخورد می کردند
[ترجمه ترگمان]برای کود و underframes میله های فولادی لوله شده به طور مشابه به اجزای ارابه نیز پرداخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bogies is housed in a restored movie theater and decorated with Humphrey Bogart memorabilia.
[ترجمه گوگل]بوگیس در یک سینمای بازسازی شده قرار دارد و با یادگاری های همفری بوگارت تزئین شده است
[ترجمه ترگمان]Bogies در یک سالن سینما احیا شده و با خاطرات هامفری بوگارت تزیین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mechanical expertise and mechanical and electrical components, including bogies, will come from Adtranz.
[ترجمه گوگل]تخصص مکانیکی و قطعات مکانیکی و الکتریکی از جمله بوژی ها از Adtranz خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]تخصص مکانیکی و اجزای الکتریکی و الکتریکی، از جمله bogies، از Adtranz می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both pick the nose of rock credibility and flick rolled-up bogies at its established figureheads.
[ترجمه گوگل]هم اعتبار راک را برمی‌گزینند و هم با تلنگرهای چرخانده شده به چهره‌های تثبیت شده‌اش
[ترجمه ترگمان]هر دو بینی خود را از روی اعتبار سنگ برداشت و به سوی figureheads که در آن ایجاد شده بود، حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Restoration work on the chassis and coach body will commence soon and replacement bogies are now being sought.
[ترجمه گوگل]کار ترمیم شاسی و بدنه مربی به زودی آغاز خواهد شد و در حال حاضر به دنبال دستگاه های جایگزین هستند
[ترجمه ترگمان]کار بازسازی بر روی بدنه و بدنه مربی به زودی آغاز خواهد شد و واگن جایگزین در حال حاضر جستجو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These vehicles were mounted on six-wheel bogies, and enclosed balconies at the adjoining ends formed entrance porches with connecting gangways.
[ترجمه گوگل]این وسایل نقلیه بر روی بوژهای شش چرخ سوار می شدند و بالکن های محصور در انتهای مجاور، ایوان های ورودی با باندهای اتصال را تشکیل می دادند
[ترجمه ترگمان]این وسایل نقلیه بر روی واگن شش چرخ نصب شدند، و balconies محصور در انتهای آن، porches ورودی را با پل های ارتباطی تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These proved less satisfactory than the Brill bogies.
[ترجمه گوگل]اینها نسبت به بوژی های بریل رضایت بخش تر بودند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این کار به مراتب بهتر از آن دیو Brill است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bogy, brown eyes regarding me, panted happily, pink tongue peeking from tusked 20 jaws.
[ترجمه گوگل]چشمان قهوه‌ای رنگ و بویی که به من نگاه می‌کند، با خوشحالی نفس نفس می‌زند، زبان صورتی از 20 آرواره‌های عاج دیده می‌شود
[ترجمه ترگمان]در حالی که با خوشحالی نفس نفس می زد، با خوشحالی نفس نفس می زد، زبان صورتی از لای دندان هاش به جلو نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There squatted my hated nemesis, Bogy, tied to a post.
[ترجمه گوگل]دشمن منفور من، بوگی، چمباتمه زده و به یک پست بسته شده است
[ترجمه ترگمان]در آنجا، دشمن منفور من، bogy، که به یک پست بسته شده بود، چمباتمه زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So Hobbes was very much a bogy man and he remained a bogy man for a long time.
[ترجمه گوگل]بنابراین هابز بسیار مرد باحالی بود و برای مدت طولانی مردی باحال باقی ماند
[ترجمه ترگمان]بنابراین هابز بسیار مرد bogy بود و برای مدتی طولانی یک مرد bogy باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bogy was the next-door neighbors' English bulldog. Normally he was linked by a chain to a wire that stretched about 100 feet across their backyard.
[ترجمه گوگل]بوگی بولداگ انگلیسی همسایه های همسایه بود معمولاً او با یک زنجیر به سیمی که حدود 100 فوت در حیاط خلوت آنها کشیده شده بود، متصل می شد
[ترجمه ترگمان] bogy همسایه همسایه - همسایه - همسایه - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - در حالت عادی او با زنجیری به سیمی که حدود ۱۰۰ پا در حیاط پشتی آن ها کشیده شده بود، به هم متصل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. " Well, Jim, " he said, " Bogy broke his chain, came over and killed Bounce.
[ترجمه گوگل]او گفت: "خب، جیم،" بوگی زنجیر خود را شکست، آمد و بانس را کشت
[ترجمه ترگمان]او گفت: \"خوب، جیم،\" زنجیرش را پاره کرد و برگشت و جرقه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That night I slept well for the first time in days. The next morning as I leaped down the back steps, I saw Bogy next door and stopped.
[ترجمه گوگل]آن شب برای اولین بار بعد از چند روز خوب خوابیدم صبح روز بعد وقتی از پله های عقب پریدم، بوگی را همسایه دیدم و ایستادم
[ترجمه ترگمان]آن شب برای اولین بار در روز خوب خوابیدم صبح روز بعد، همان طور که از پله های پشتی پایین پریدم، در همسایگی را دیدم و ایستادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیطان (اسم)
devil, archfiend, satan, demon, lucifer, fiend, deuce, beelzebub, bogey, bogie, bogy, daemon, tempter, mephistopheles, papaw, pawpaw

دیو (اسم)
gnome, spook, demon, fiend, bogey, goblin, bogie, bogy, daemon

جن (اسم)
sprite, spook, deuce, goblin, bogie, bogy, bogeyman, elf, jinn, puck, fairy, jinni, fay, urchin, robin goodfellow

لو لو (اسم)
fright, bogy, bogeyman, caddy, boggle, bugbear, scarecrow, bogle, bugaboo, hobgoblin, golliwog, gollywog, golliwogg

غول (اسم)
hole, ear, cave, cavern, corral, bogy, giant, ogre, colossus, ghoul, gargantua, bugaboo, hobgoblin

انگلیسی به انگلیسی

• goblin; unidentified flying object (slang); cart

پیشنهاد کاربران

𝗯𝗼𝗴𝘆 or 𝗯𝗼𝗴𝗶𝗲 or 𝗯𝗼𝗴𝗲𝘆
Imaginary evil spirit
لولو ، دیو . غول
🔍 غیر از اینها معانی دیگری نیز دارد
غول، لولو، دیو، جن، شیطان
هواپیمای ناشناخته
تقلب. تخصص

بپرس