boggle

/ˈbɑːɡl̩//ˈbɒɡl̩/

معنی: خوف، لو لو، ادم زشت، تامل کردن، رم کردن، کار سرم بندی کردن
معانی دیگر: غرق در شگفتی شدن یا کردن، دستخوش اعجاب کردن یا شدن، یکه خوردن، هراسیدن، اکراه داشتن، تردید کردن، دو دل بودن (با at)، شگفتی، بهت، تحیر، باناشیگری یا بی دقتی انجام دادن، شورتی گری کردن، دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن، تامل کردن در اثر ترس وغیره، کارسرهم بندی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: boggles, boggling, boggled
(1) تعریف: to overcome with the complexity or difficulty of something.

- Trying to picture the size of the universe boggles the mind.
[ترجمه گوگل] تلاش برای به تصویر کشیدن اندازه جهان ذهن را درگیر می کند
[ترجمه ترگمان] تلاش می کنم که اندازه جهان را در ذهن مجسم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to do ineffectually or awkwardly; botch.
مشابه: muddle
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to waver in indecision; hesitate.
مشابه: halt, hesitate

(2) تعریف: to do something ineffectually and awkwardly.

جمله های نمونه

1. there is no reason why we should boggle at income taxes
دلیلی ندارد که در مورد مالیات بردرآمد دو دل باشیم.

2. The sheer amount of data makes the mind boggle.
[ترجمه گوگل]حجم انبوه داده ذهن را درهم می اندازد
[ترجمه ترگمان]مقدار محض داده ها باعث می شود ذهن boggle شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even I boggle at the idea of spending so much money.
[ترجمه گوگل]حتی من در این فکر که این همه پول خرج کنم، درگیرم
[ترجمه ترگمان]حتی من هم به این فکر افتادم که پول زیادی خرج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Never boggle at a difficulty.
[ترجمه گوگل]هرگز در یک مشکل غافل نشوید
[ترجمه ترگمان]در یک مشکل تامل نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Vast distances boggle the mind.
[ترجمه گوگل]فاصله های زیاد ذهن را درگیر می کند
[ترجمه ترگمان]فواصل طولانی در ذهن تداعی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You never boggle at plain-speaking, so why do so now?
[ترجمه گوگل]شما هرگز در صحبت ساده غافل نشوید، پس چرا اکنون این کار را انجام دهید؟
[ترجمه ترگمان]تو هرگز در حال صحبت کردن boggle، پس چرا حالا این کار را می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Boggle Junior will complement the national curriculum.
[ترجمه گوگل]Boggle Junior مکمل برنامه درسی ملی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]Boggle جونیور، برنامه درسی مدارس ملی را تکمیل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Would you ask noah webster to play boggle ?Would you ask jacques cousteau to play go fish?
[ترجمه گوگل]آیا از نوح وبستر می خواهید که باگل بازی کند؟
[ترجمه ترگمان]تو از نووا میخوای که boggle بازی کنه؟ از ژاک ری تا می خو ای ماهی گیری کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His knowledge of computer is mind - boggle.
[ترجمه گوگل]دانش او از کامپیوتر ذهنی است
[ترجمه ترگمان]دانش او از کامپیوتر ذهن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Molecular attraction between the parts can boggle up the works, according to Columbia University professor Luc Frecheete, one of the engine's designers.
[ترجمه گوگل]به گفته لوک فرچیته، پروفسور دانشگاه کلمبیا، یکی از طراحان موتور، جاذبه مولکولی بین قطعات می تواند کارها را به هم بزند
[ترجمه ترگمان]به گفته لوک Frecheete، پروفسور دانشگاه کلمبیا، یکی از طراحان موتور دانشگاه کلمبیا، جاذبه مولکولی بین این بخش ها می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is no reason why we should boggle at a capital gains tax.
[ترجمه گوگل]هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا ما باید در مالیات بر عایدی سرمایه غافل شویم
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا ما باید در یک پایتخت مالیات دریافت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We shouldn't boggle at this opportunity to make a profit.
[ترجمه گوگل]ما نباید در این فرصت برای کسب سود دست و پنجه نرم کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید در این فرصت تامل کنیم تا سود ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The good grace with which they face the latest privations makes the mind boggle.
[ترجمه گوگل]لطف خوبی که با آخرین محرومیت‌ها مواجه می‌شوند، ذهن را درگیر می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن لطف و عنایت که با آخرین تلاش ها ممکن است در رم قضاوت کنند، تامل را متوقف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dexterity and nimble balance of elite fencers can boggle the mind.
[ترجمه گوگل]مهارت و تعادل زیرک شمشیربازان نخبه می تواند ذهن را درگیر کند
[ترجمه ترگمان]مهارت و توازن چالاکی و چالاکی نخبگان می تواند ذهن را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوف (اسم)
scare, fear, dread, phobia, terror, horror, apprehension, funk, anxiety, awe, windup, boggle, trepidity

لو لو (اسم)
fright, bogy, bogeyman, caddy, boggle, bugbear, scarecrow, bogle, bugaboo, hobgoblin, golliwog, gollywog, golliwogg

ادم زشت (اسم)
boggle, bogle

تامل کردن (فعل)
hesitate, boggle, reflect

رم کردن (فعل)
start, shy, boggle

کار سرم بندی کردن (فعل)
boggle

انگلیسی به انگلیسی

• prevent; hesitate; be shocked, be awed; shock
if your mind boggles or if something boggles your mind, you find something difficult to imagine or understand; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

تردید کردن، تأمل کردن، حیرت زده شدن یا کردن، متعجب شدن، سردرگم شدن
to be impressed or amazed
متحیر شدن
حیرت کردن
حیران شدن

be astonished or baffled when trying to imagine something
متحیر شدن
در شگفت شدن

بپرس