bog

/ˈbɑːɡ//bɒɡ/

معنی: باتلاق، باطلاق، گنداب، لجن زار، سیاه اب، لرزیدن، در باتلاق فرو رفتن
معانی دیگر: (معمولا با: down) در گل فرو رفتن، در باتلاق گیر کردن، گیرافتادن، (زمین نرم و خیس که از فساد و تلاشی خزه و برگ تشکیل شده است) خلاش، گیلاب، مرداب (کوچک)، لش آب، خفتاب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an area of soft, wet earth and decayed vegetation; marsh.
مشابه: marsh, mire, morass, quagmire, swamp

- Bogs are suitable for growing cranberries.
[ترجمه گوگل] باتلاق ها برای رشد زغال اخته مناسب هستند
[ترجمه ترگمان] Bogs برای رشد cranberries مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: bogs, bogging, bogged
مشتقات: boggish (adj.), boggy (adj.), bogginess (n.)
• : تعریف: to become or cause to be stuck or immobilized as in a bog (usu. fol. by "down").
مشابه: mire

- I got bogged down with errands this morning and didn't have time to go for my swim.
[ترجمه گوگل] امروز صبح گرفتار کارهایم شدم و وقت نکردم برای شنا بروم
[ترجمه ترگمان] امروز صبح با پیغام گیر افتادم و وقت نداشتم که به خاطر شنا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't let all these worries bog you down; just keep moving toward your goal.
[ترجمه گوگل] اجازه ندهید همه این نگرانی ها شما را غرق کنند فقط به سمت هدفت حرکت کن
[ترجمه ترگمان] نگذار همه این worries از بین برود؛ فقط به سمت هدفت حرکت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We're trying to bring about change, but we're bogged down in bureaucratic paperwork.
[ترجمه گوگل] ما در تلاش برای ایجاد تغییر هستیم، اما در کاغذبازی های بوروکراتیک گرفتار شده ایم
[ترجمه ترگمان] ما داریم سعی می کنیم که موضوع رو عوض کنیم، اما ما توی کاغذ بازی های اداری فرو رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Don't walk across that field, it's a bog.
[ترجمه گوگل]در آن میدان راه نرو، باتلاق است
[ترجمه ترگمان]از آن طرف مزرعه راه نرو، باتلاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Your car will bog down in the mud.
[ترجمه گوگل]ماشین شما در گل و لای غرق می شود
[ترجمه ترگمان]ماشین تو در گل فرو می ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm just going to nip to the bog.
[ترجمه گوگل]من فقط می روم به باتلاق
[ترجمه ترگمان]من فقط می خوام جلوی باتلاق رو بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We intended from the very beginning to bog the prosecution down over who did this.
[ترجمه گوگل]ما از همان ابتدا قصد داشتیم که دادستان را در مورد اینکه چه کسی این کار را انجام داده است، تحت تعقیب قرار دهیم
[ترجمه ترگمان]ما قصد داشتیم از همان اول شروع کنیم به bog که دادستان این کار را کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He found himself in a vast stagnant bog.
[ترجمه گوگل]او خود را در یک باتلاق راکد وسیع یافت
[ترجمه ترگمان]خود را در یک باتلاق بزرگ راکد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My last car was just a bog standard model.
[ترجمه گوگل]آخرین ماشین من فقط یک مدل استاندارد باتلاقی بود
[ترجمه ترگمان]آخرین ماشین من یک مدل استاندارد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Just bog off and leave me alone!
[ترجمه گوگل]فقط باتلاق شو و مرا تنها بگذار!
[ترجمه ترگمان]فقط فرار کن و منو تنها بذار!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sam was on the bog when I arrived.
[ترجمه گوگل]وقتی من رسیدم سم روی باتلاق بود
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدم، سم روی باتلاق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The boy went to the table to bog in.
[ترجمه گوگل]پسر به سمت میز رفت تا داخل شود
[ترجمه ترگمان]پسر به طرف میز رفت تا از آن عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bog off, I'm trying to sleep!
[ترجمه گوگل]باتلاق، سعی می کنم بخوابم!
[ترجمه ترگمان]من دارم سعی می کنم بخوابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All you need is a bog standard machine - nothing fancy.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که نیاز دارید یک دستگاه استاندارد باتلاقی است - هیچ چیز فانتزی
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که نیاز داری یه ماشین استاندارد bog - هیچ چیز رویایی نیست -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We've run out of bog paper/roll.
[ترجمه گوگل]کاغذ/رول باتلاقی ما تمام شده است
[ترجمه ترگمان]از روی کاغذ توالت فرار کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bog off and leave me alone.
[ترجمه گوگل]غرق شو و مرا تنها بگذار
[ترجمه ترگمان]ولم کن و تنه ام بذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How did the construction work bog down?
[ترجمه گوگل]چگونه کار ساخت و ساز باتلاق شد؟
[ترجمه ترگمان]کار ساخت وساز چطور بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Bog off! Get out of our country!
[ترجمه گوگل]باتلاق! از کشور ما برو بیرون!
[ترجمه ترگمان]! ولش کن! از کشور ما برو بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باتلاق (اسم)
marsh, swamp, morass, bog, quagmire, mire, slough, quag, slop, swampland

باطلاق (اسم)
flow, hag, marsh, fen, bog, mire

گنداب (اسم)
bog, sewage, sewer, sullage

لجن زار (اسم)
ooze, marsh, morass, bog, slough

سیاه اب (اسم)
marsh, swamp, fen, bog, dirty water, moss

لرزیدن (فعل)
shake, thrill, dither, grudge, flutter, throb, palpitate, flicker, bog, tremble, shudder, shiver, vibrate, twitter, trill, quail, dodder, flinch, quake, quiver, wince

در باتلاق فرو رفتن (فعل)
bog

تخصصی

[عمران و معماری] باتلاق - خلاش - زمین باتلاقی - توربزار
[زمین شناسی] خلاش زمین اسفنجی، مرطوب و نرمی که عمدتاً مرکب از خزه تخریب شده یا در حال تخریب و سایرموادنباتی می باشد آن غالباً در دریاچه ها یا مخازن راکد کم عمق تشکیل می شود و بیشتر بوسیله خزه اسفاگنام ایجاد می شود پدیده اخیر از سواحل انتشار می یابد که شناور در سطح است و نهشتی ازموادنباتی در روی کف می دهد
[آب و خاک] زمین مردابی

انگلیسی به انگلیسی

• marshy; wet and spongy
wet spongy ground, marshland; swamp; toilet, lavatory (british)
get stuck, be stuck in mud
a bog is an area of land which is very wet and muddy.
if a plan or task bogs down or if something bogs it down, it is delayed and no progress is made.

پیشنهاد کاربران

چند جمله با "bog" و ترکیبات رایج آن آورده شده است:
1. Get bogged down ( گیر کردن در چیزی، گرفتار جزئیات شدن )
"We can't get bogged down by minor issues if we want to meet the deadline. " ( اگر بخواهیم به مهلت زمانی برسیم، نمی توانیم در مسائل جزئی گیر کنیم. )
...
[مشاهده متن کامل]

"The team got bogged down in discussions about the budget and lost focus on the main goal. " ( تیم در بحث های مربوط به بودجه گیر کرد و تمرکزش را روی هدف اصلی از دست داد. )
2. Bog down ( کند شدن، گرفتار شدن )
"The project started to bog down when they couldn't agree on the design. " ( وقتی نتواستن در مورد طراحی توافق کنند، پروژه شروع به کند شدن کرد. )
"The negotiations bogged down after several rounds of talks without any progress. " ( مذاکرات پس از چند دور گفتگو بدون هیچ پیشرفتی کند شد. )
3. In the bog ( در باتلاق، در وضعیتی گیر کرده )
"The car got stuck in the bog, and we needed help to pull it out. " ( ماشین در باتلاق گیر کرد و به کمک نیاز داشتیم تا آن را بیرون بیاوریم. )
"His career was in the bog after a series of bad decisions. " ( حرفه اش پس از یک سری تصمیمات اشتباه در باتلاق گرفتار شد. )
4. Bogged down with ( گیر کردن با، گرفتار بودن در )
"She got bogged down with paperwork and couldn’t focus on the creative tasks. " ( او با کاغذبازی گیر کرده بود و نمی توانست روی کارهای خلاقانه تمرکز کند. )
"Don’t get bogged down with all the little problems; deal with them later. " ( با تمام مشکلات کوچک گیر نکن؛ بعداً آنها را حل کن. )
5. A bog ( باتلاق، منطقه گل آلود )
"The hikers had to be careful not to step into the bog, or they’d get stuck. " ( گردشگران باید مراقب می بودند که به باتلاق نروند، وگرنه گیر می کردند. )
"The bog is home to many rare species of plants and animals. " ( باتلاق خانه بسیاری از گونه های نادر گیاهان و حیوانات است. )
6. Out of the bog ( خارج شدن از باتلاق، خلاص شدن از مشکلات )
"After weeks of hard work, we finally got out of the bog and completed the project. " ( پس از هفته ها کار سخت، بالاخره از باتلاق بیرون آمدیم و پروژه را تمام کردیم. )
"It’s been tough, but I’m starting to see the light at the end of the tunnel. I’m out of the bog. " ( سخت بوده، ولی دارم نور در انتهای تونل رو می بینم. از باتلاق بیرون آمدم. )
این ترکیبات و جملات نشان می دهند که عبارت "bog" در زبان انگلیسی بیشتر به معنای گیر کردن در چیزی یا دشواری در حرکت یا پیشرفت است، چه در معنای واقعی ( مثل گیر کردن در باتلاق ) و چه در معنای استعاری ( مثل گیر کردن در مشکلات یا جزئیات ) .
Chatgpt

Bog roll
دستمال توالت
1. باتلاق. لجن زار. گنداب 2. ( عامیانه ) مستراح
“Bog” is a slang term for a toilet or bathroom, primarily used in British English.
اصطلاح عامیانه
توالت یا دستشویی که عمدتاً در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود.
مثال؛
I’ll meet you in the pub, just need to use the bog first.
...
[مشاهده متن کامل]

In a humorous conversation about bathroom habits, someone might joke, “I spend half my day on the bog!”
A person might use the term casually, saying, “Excuse me, I need to find a bog. ”

لانگمن دیکشنری :
۱ _ باتلاق
Area of soft wet ground
۲ _ فرو رفتن ، گیر افتادن ، گیر انداختن
bog or bog down means sink into a bog
باتلاق
گیر کردن , گُه گیجه گرفتن , قاطی کردن
I fear we're bogging you down with too much information as it is. "
من می ترسم که شما را با اطلاعات بیش از حدی که هست درگیر کنیم. "
The car is stuck in a bog
ماشین در باطلاق گیر کرده است
bog ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: خلاش
تعریف: تالابی اسیدی با مواد غذایی و زهکشی ضعیف که سطح آن را خزه و احتمالاً درختچه و درخت می پوشاند
دستشویی
آمریکاییش میشه باتلاق
توی انگلیس معنی دسشویی میدهtoilet
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)