اسم ( noun )
• : تعریف: an area of soft, wet earth and decayed vegetation; marsh.
• مشابه: marsh, mire, morass, quagmire, swamp
• مشابه: marsh, mire, morass, quagmire, swamp
- Bogs are suitable for growing cranberries.
[ترجمه گوگل] باتلاق ها برای رشد زغال اخته مناسب هستند
[ترجمه ترگمان] Bogs برای رشد cranberries مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Bogs برای رشد cranberries مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: bogs, bogging, bogged
مشتقات: boggish (adj.), boggy (adj.), bogginess (n.)
حالات: bogs, bogging, bogged
مشتقات: boggish (adj.), boggy (adj.), bogginess (n.)
• : تعریف: to become or cause to be stuck or immobilized as in a bog (usu. fol. by "down").
• مشابه: mire
• مشابه: mire
- I got bogged down with errands this morning and didn't have time to go for my swim.
[ترجمه گوگل] امروز صبح گرفتار کارهایم شدم و وقت نکردم برای شنا بروم
[ترجمه ترگمان] امروز صبح با پیغام گیر افتادم و وقت نداشتم که به خاطر شنا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امروز صبح با پیغام گیر افتادم و وقت نداشتم که به خاطر شنا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't let all these worries bog you down; just keep moving toward your goal.
[ترجمه گوگل] اجازه ندهید همه این نگرانی ها شما را غرق کنند فقط به سمت هدفت حرکت کن
[ترجمه ترگمان] نگذار همه این worries از بین برود؛ فقط به سمت هدفت حرکت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نگذار همه این worries از بین برود؛ فقط به سمت هدفت حرکت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We're trying to bring about change, but we're bogged down in bureaucratic paperwork.
[ترجمه گوگل] ما در تلاش برای ایجاد تغییر هستیم، اما در کاغذبازی های بوروکراتیک گرفتار شده ایم
[ترجمه ترگمان] ما داریم سعی می کنیم که موضوع رو عوض کنیم، اما ما توی کاغذ بازی های اداری فرو رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما داریم سعی می کنیم که موضوع رو عوض کنیم، اما ما توی کاغذ بازی های اداری فرو رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید