1. It comprises the entire body politic, with all its citizens and all their interest groups and social movements.
[ترجمه گوگل]کل بدنه سیاسی، با همه شهروندان و همه گروه های ذینفع و جنبش های اجتماعی آنها را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]آن شامل کل جامعه سیاسی، با همه شهروندانش و همه گروه های علایق و جنبش های اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Destructiveness and self-doubt are preferable to the enfeebled body politic and the parasitic Church.
[ترجمه گوگل]ویرانگری و خودباوری بر بدن ضعیف جامعه و کلیسای انگلی ارجحیت دارد
[ترجمه ترگمان]شک و تردید نسبت به ضعف و ضعف جسمی و کلیسای انگل ترجیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The body politic may have undergone radical surgery and it may have aged considerably, but it has continued to endure.
[ترجمه گوگل]بدنه سیاسی ممکن است تحت عمل جراحی رادیکال قرار گرفته باشد و ممکن است به میزان قابل توجهی پیر شده باشد، اما به دوام خود ادامه داده است
[ترجمه ترگمان]ممکن است سیاست بدنی تحت عمل جراحی رادیکال بوده باشد و ممکن است به طور قابل توجهی پیر شده باشد، اما همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The accusal is "harm the security of body politic".
[ترجمه گوگل]اتهام "ضرر به امنیت بدنه سیاست" است
[ترجمه ترگمان]The \"به امنیت سیاسی آسیب می رساند\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Miss Su felt that Miss Pao's exposed body body politic of the Chinese nation.
[ترجمه گوگل]خانم سو احساس می کرد که خانم پائو بدنه سیاسی کشور چین در معرض دید قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]خانم Su احساس می کرد که بدن او در معرض سیاست قرار گرفته و در معرض سیاست قوم هان قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Know body politic standard and rule about environment protection, health and safety.
[ترجمه گوگل]استانداردهای بدنی و قوانین مربوط به حفاظت از محیط زیست، سلامت و ایمنی را بدانید
[ترجمه ترگمان]استاندارد سیاسی بدنه و قوانین حفاظت از محیط زیست، سلامت و ایمنی را بشناسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Has the body politic an organ to declare its will?
[ترجمه گوگل]آیا بدنه نظام ارگانی دارد که اراده خود را اعلام کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا بدن یک عضو سیاسی است که مدعی است وصیت نامه خود را اعلام کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Freedom of speech is necessary for the health of the body politic.
[ترجمه گوگل]آزادی بیان برای سلامتی بدنه نظام ضروری است
[ترجمه ترگمان]آزادی بیان برای سلامت جسمی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This new policy has touched a nerve in the American body politic.
[ترجمه گوگل]این سیاست جدید اعصاب بدنه سیاست آمریکا را تحت تأثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]این سیاست جدید به اعصاب آمریکا ضربه زده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It represented an extreme example of a theocracy - of a body politic organised essentially around religious principles.
[ترجمه گوگل]این یک نمونه افراطی از یک تئوکراسی - از یک بدنه سیاسی است که اساساً حول اصول مذهبی سازماندهی شده است
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه بسیار افراطی از یک حکومت مذهبی بود که اساسا حول اصول مذهبی سازمان دهی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. By bestowing gifts of monopoly and protection, mercantilist policies paralyzed the body politic.
[ترجمه گوگل]سیاست های مرکانتیلیستی با اعطای هدایای انحصار و حمایت، بدنه سیاست را فلج کرد
[ترجمه ترگمان]با اهدای هدایا و حمایت از انحصار و حمایت، سیاست mercantilist بدنه سیاسی را فلج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The next chapter will extend further the explanation of how the structures interact to produce different forms of the body politic.
[ترجمه گوگل]فصل بعدی توضیح بیشتر در مورد چگونگی تعامل ساختارها برای تولید اشکال مختلف بدنه سیاسی را گسترش خواهد داد
[ترجمه ترگمان]فصل بعدی توضیح بیشتری درباره نحوه تعامل ساختارها با ایجاد اشکال مختلف سیاسی بدن ارائه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Political parties have often been attacked as bad things in the body politic.
[ترجمه گوگل]احزاب سیاسی اغلب به عنوان چیزهای بد در بدنه سیاست مورد حمله قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]احزاب سیاسی اغلب به عنوان چیزهای بد سیاسی مورد حمله قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In the institutionalized education, educative power is exercised mainly by the body politic, schools and teachers, which embodies the alienability of educative power.
[ترجمه گوگل]در آموزش و پرورش نهادینه شده، قدرت آموزشی عمدتاً توسط بدنه نظام، مدارس و معلمان اعمال می شود که تجسم بیگانگی قدرت آموزشی است
[ترجمه ترگمان]در آموزش نهادینه، قدرت تربیتی به طور عمده توسط طبقه سیاسی، مدارس و معلمان اعمال می شود، که متضمن alienability قدرت تعلیم و تربیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Nobody in Belgrade seriously believes they could be incorporated back into Serbia's body politic.
[ترجمه گوگل]هیچ کس در بلگراد به طور جدی معتقد نیست که آنها می توانند به بدنه سیاسی صربستان بازگردند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در بلگراد به شدت بر این باور است که آن ها می توانند به شکل سیاسی به کشور صربستان بازگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید