bobsled

/ˈbɑːbsˌled//ˈbɒbsled/

معنی: نوعی سورتمه کوچک
معانی دیگر: سورتمه، سورتمه ی کوچک، سورتمه ی دو ترکه، سورتمه ی فلزی دارای دو جفت تیغه، مسابقه ی سورتمه سواری (bobsleigh هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a long racing sled with two separate sets of runners and mechanisms for steering and braking.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bobsleds, bobsledding, bobsledded
مشتقات: bobsledder (n.)
• : تعریف: to ride or race in a bobsled.

جمله های نمونه

1. The boy decelerates the bobsled where he nears a curve.
[ترجمه گوگل]پسر در جایی که به یک منحنی نزدیک می‌شود، سرعت حرکت بابس را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]پسر در حالی که به a نزدیک می شود، سرش را تکان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cons: Just when the bobsled builds up steam, brakes on the track slow it down.
[ترجمه گوگل]معایب: درست زمانی که سورتمه بخار تولید می کند، ترمزهای روی مسیر سرعت آن را کاهش می دهند
[ترجمه ترگمان]معایب: درست زمانی که the بخار را می سازد و ترمز را کند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bobsled run has banked curves about a mile long.
[ترجمه گوگل]دوی بابل دارای انحناهایی در حدود یک مایل است
[ترجمه ترگمان]در حدود یک مایل طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jungle River Boat Safari, Tom Sawyer island and Bobsled Runs, I think, are all fascinating.
[ترجمه گوگل]Safari قایق رودخانه Jungle River، جزیره تام سایر و Bobsled Runs، به نظر من، همه جذاب هستند
[ترجمه ترگمان]سفر سیاحتی رودخانه جنگلی، جزیره تام سایر و bobsled Runs، من فکر می کنم همه آن ها جذاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sports included in the Winter Olympics nowadays include bobsled, curling, ice hockey, luge, skating, skiing, ski jumping, and snowboarding.
[ترجمه گوگل]ورزش‌هایی که امروزه در بازی‌های المپیک زمستانی گنجانده شده‌اند شامل باب‌اسلید، کرلینگ، هاکی روی یخ، لوژ، اسکیت، اسکی، پرش با اسکی و اسنوبورد است
[ترجمه ترگمان]این روزها بازی های المپیک زمستانی شامل bobsled، curling، هاکی روی یخ، اسکیت، اسکی، اسکی، پرش با اسکی و ورزش همگانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bobsled run is built out of wood not metal and hidden among trees.
[ترجمه گوگل]پیست بابل از چوب ساخته شده است نه فلز و در میان درختان پنهان شده است
[ترجمه ترگمان]دویدن bobsled از چوب ساخته شده است نه فلز و پنهان در میان درختان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bobsled is a popular winter sport in America.
[ترجمه گوگل]باب اسلد یک ورزش زمستانی محبوب در آمریکا است
[ترجمه ترگمان]bobsled یک ورزش محبوب در زمستان در آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But the players don't use skate, they use bobsled and hurtle down twisting course.
[ترجمه گوگل]اما بازیکنان از اسکیت استفاده نمی کنند، آنها از باب اسلید و چرخش به سمت پایین استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]اما بازیکنان از اسکیت استفاده نمی کنند، از bobsled استفاده می کنند و به سرعت پایین می ایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Within the hall, simulators allow visitors to experience the excitement of a bobsled run or ski jump.
[ترجمه گوگل]در داخل سالن، شبیه‌سازها به بازدیدکنندگان این امکان را می‌دهند که هیجان دویدن بابل یا پرش اسکی را تجربه کنند
[ترجمه ترگمان]در داخل سالن، simulators به بازدیدکنندگان اجازه می دهند تا هیجان یک پرش یا پرش با اسکی را تجربه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Canada's Helen Upperton used to find herself finishing fourth or fifth in bobsled races behind rivals with newer, sleeker sleds.
[ترجمه گوگل]هلن اوپرتون کانادایی در مسابقات باب اسلحه پشت سر رقبای با سورتمه‌های جدیدتر و شیک‌تر، چهارم یا پنجم می‌شد
[ترجمه ترگمان]هلن Upperton از کانادا برای پیدا کردن مقام چهارم یا پنجم در مسابقات bobsled پشت رقبای خود با سورتمه newer جدیدتر استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The next day, in Ocho Rios, Jamaica, Sheila and I skip the rain-forest bobsled excursion and swim with dolphins.
[ترجمه گوگل]روز بعد، در اوچو ریوس، جامائیکا، شیلا و من از گشت و گذار در جنگل های بارانی رد می شویم و با دلفین ها شنا می کنیم
[ترجمه ترگمان]روز بعد، در \"Ocho ریوس\"، جاماییکا، شیلا، و من از جنگل بارانی bobsled رد شدم و با دلفین ها شنا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It also has enjoyed its usual dominance in sledding sports, where it has already won nine medals in luge, bobsled and skeleton.
[ترجمه گوگل]همچنین از تسلط همیشگی خود در ورزش سورتمه سواری برخوردار بوده است، جایی که تاکنون 9 مدال در رشته های لج، باب اسلید و اسکلت کسب کرده است
[ترجمه ترگمان]این کشور همچنین از تسلط همیشگی خود در ورزش های sledding لذت برده است که در آن تاکنون نه مدال در luge، bobsled و اسکلت به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bobsledding involves descending down an icy track in a bobsled cart with two or four people sitting inside.
[ترجمه گوگل]باب سورتینگ شامل فرود آمدن از یک مسیر یخی در یک گاری باب سورت با دو یا چهار نفر است که داخل آن نشسته اند
[ترجمه ترگمان]bobsledding شامل یک خط یخ زده در یک گاری با دو یا چهار نفر که در آن نشسته بودند، فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوعی سورتمه کوچک (اسم)
bobsled

انگلیسی به انگلیسی

• type of sled used in snow
ride on a bobsled
a bobsled is the same as a bobsleigh.

پیشنهاد کاربران

bobsled ( n ) ( bɑbslɛd ) ( also bob ) =a racing sled ( a vehicle for two or more people that slides over snow ) , bobsledding ( n ) , bobsledder ( n )
bobsled

بپرس