bobble

/ˈbɒbl̩//ˈbɒbl̩/

معنی: اشتباه کاری، مرتکب خطا شدن، پی درپی اشتباه کردن
معانی دیگر: (ورزش - به ویژه فوتبال امریکایی - کوشش برای در هوا گرفتن توپ) اشتباه لپی کردن، (هنگام گرفتن پاس) توپ را از دست دادن، خیطی بالا آوردن، حرکت به بالا و پایین، ورجه وورجه، ورجهش، تند به بالا و پایین (یا طرفین) حرکت کردن، ورجه وورجه کردن، ورجستن، منگوله، منجوق، گوی یا گویچه ی پشمی (که برای تزیین به لباس و کلاه و غیره بدوزند)، اشتباه لپی، خطای خجلت انگیز، لغزش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a clumsily executed movement or fumble, as in sports, or any such inept mistake.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bobbles, bobbling, bobbled
• : تعریف: to execute (something) incorrectly or fumble an object, such as a ball.

- The clarinetist bobbled a note during his solo.
[ترجمه گوگل] نوازنده کلارینت در حین تک نوازی خود یک نت نوشت
[ترجمه ترگمان] The در طول solo یادداشتی نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Chunky long length bobble sweater, £26 in a variety of colours.
[ترجمه گوگل]ژاکت بابل قد بلند، 26 پوند در رنگ های مختلف
[ترجمه ترگمان]پلیور بلند مدت، ۲۶ پوند به رنگ های مختلف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can't pull the bobble hat over my eyes.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید کلاه بوبل را روی چشمان من بکشید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید این کلاه را از روی چشمانم بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She sold one or two bobble hats, then moved one hundred and fifty miles away.
[ترجمه گوگل]او یک یا دو کلاه بوبل فروخت، سپس صد و پنجاه مایل دورتر شد
[ترجمه ترگمان]یکی دو کلاه bobble را فروخت، سپس یک صد و پنجاه میل دورتر رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. " Give her here, Bobble, " Claggert said and shooed his son back to the porch.
[ترجمه گوگل]کلاگرت گفت: «او را اینجا بده، بابل،» و پسرش را به سمت ایوان بازگرداند
[ترجمه ترگمان]\"Claggert\" گفت: \"او را اینجا، Bobble، به او بدهید\" و پسرش را به ایوان راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a Puzzle Bobble style hand - Tour. Screen simple, but very Nai Wan!
[ترجمه گوگل]این یک تور به سبک پازل بوبل است صفحه نمایش ساده، اما بسیار نای وان!
[ترجمه ترگمان]این یک سبک hand style Puzzle است بسیار ساده، اما بسیار نای وان!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. a woolly hat with a bobble on top.
[ترجمه گوگل]یک کلاه پشمی با یک بوبل در بالا
[ترجمه ترگمان]کلاه پشمی پشمالو با یک عروسک بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bobble here taught Pooch to pull the little one around in a wagon. "
[ترجمه گوگل]بوبل در اینجا به پوچ آموخت که کوچولو را در یک واگن به اطراف بکشد "
[ترجمه ترگمان]Bobble در اینجا به Pooch یاد داد که یک گاری کوچک را در گاری جا به جا کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Each bobble is magnetized in one direction or the other.
[ترجمه گوگل]هر بوبل در یک جهت یا جهت دیگر مغناطیسی می شود
[ترجمه ترگمان]هر یک از این bobble در یک جهت مغناطیسی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is a Puzzle Bobble style hand - Tour.
[ترجمه گوگل]این یک تور به سبک پازل بوبل است
[ترجمه ترگمان]این یک سبک hand style Puzzle است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The second baseman made a bobble but still had time to throw the runner out.
[ترجمه گوگل]بازیکن پایه دوم بابل زد اما هنوز وقت داشت تا دونده را بیرون بیاندازد
[ترجمه ترگمان]بازیکن دوم دوم بازیکن بازی کرد اما هنوز فرصت داشت که حریف را اخراج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And no one, but no one is wearing a bobble hat.
[ترجمه گوگل]و هیچ کس، اما هیچ کس کلاه بوبل بر سر ندارد
[ترجمه ترگمان]و هیچ کس، اما هیچ کس کلاه bobble نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And on his head a woollen ski hat with a bobble on top.
[ترجمه گوگل]و روی سرش کلاه اسکی پشمی با بوبل در بالا
[ترجمه ترگمان]و کلاه ski پشمی بر سر داشت که روی آن یک عروسک bobble بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They put a temporary dressing on his cut nose and his wife puts a bobble hat on his head.
[ترجمه گوگل]پانسمان موقتی روی بینی بریده اش می گذارند و همسرش کلاه بوبل روی سرش می گذارد
[ترجمه ترگمان]They را روی بینی his گذاشتند و زنش کلاه bobble را روی سر گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشتباه کاری (اسم)
boo-boo, bobble

مرتکب خطا شدن (فعل)
bobble

پی در پی اشتباه کردن (فعل)
bobble

انگلیسی به انگلیسی

• motion of unquiet water; blundering movement
move the head in jerky movements
a bobble is a small ball of material which is used for decorating clothes, lampshades, and so on.

پیشنهاد کاربران

بپرس