boating

/ˈboʊtɪŋ//ˈbəʊtɪŋ/

معنی: قایق رانی
معانی دیگر: قایق سواری، پاروزنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an act, instance, or process of using a boat for pleasure, as in rowing, canoeing, or sailing.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or used for boating.

جمله های نمونه

1. they go boating every friday
هر جمعه می روند قایق سواری.

2. You can go boating or play tennis.
[ترجمه گوگل]می توانید قایق سواری کنید یا تنیس بازی کنید
[ترجمه ترگمان] تو می تونی بری قایق سواری یا تنیس بازی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We used to go boating on that lake.
[ترجمه گوگل]ما در آن دریاچه قایق سواری می کردیم
[ترجمه ترگمان] ما قبلا توی اون دریاچه قایقرانی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He drowned in a boating accident.
[ترجمه گوگل]او در یک حادثه قایق سواری غرق شد
[ترجمه ترگمان]اون تو یه حادثه قایق سواری غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The camp offers hiking, fishing, canoeing, and boating.
[ترجمه گوگل]در این کمپ پیاده روی، ماهیگیری، قایق رانی و قایق سواری ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]این کمپ، پیاده روی، ماهیگیری، قایقرانی و قایق سواری را پیشنهاد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He drowned in a boating quote "accident" unquote.
[ترجمه گوگل]او در قایق رانی نقل قول "تصادف" نقل قول غرق شد
[ترجمه ترگمان]او در یک \"تصادف\" به نام \"تصادف\" غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are boating on the lake.
[ترجمه گوگل]آنها در حال قایق سواری در دریاچه هستند
[ترجمه ترگمان] اونا تو دریاچه قایق سواری میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "We had the most wonderful evening boating on the lake, " she said dreamily.
[ترجمه گوگل]او با رویا گفت: «ما شگفت‌انگیزترین قایق‌سواری عصر را در دریاچه داشتیم
[ترجمه ترگمان]او با حالتی رویا گونه گفت: \" ما جالب ترین رویداد مربوط به قایق سواری در این دریاچه را داشتیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We go boating on the lake every weekend.
[ترجمه گوگل]هر هفته آخر هفته به قایق سواری روی دریاچه می رویم
[ترجمه ترگمان]ما هر هفته تو دریاچه قایقرانی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "I was going to go boating with my classmates this Sunday,but I don't think my father will wear it,"the boy told me.
[ترجمه گوگل]پسر به من گفت: "من قرار بود این یکشنبه با همکلاسی هایم قایق سواری کنم، اما فکر نمی کنم پدرم آن را بپوشد "
[ترجمه ترگمان]پسر به من گفت: \" من این یکشنبه می خواهم با classmates به قایقرانی بروم، اما فکر نمی کنم پدرم آن را بپوشد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We decided to go boating on the lake.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم به قایق سواری روی دریاچه برویم
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتیم بریم قایق سواری تو دریاچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were killed in a boating accident.
[ترجمه گوگل]آنها در یک سانحه قایق کشته شدند
[ترجمه ترگمان]اونا تو یه حادثه قایق سواری کشته شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Will you go boating with me?
[ترجمه گوگل]با من قایق سواری می کنی؟
[ترجمه ترگمان]با من به قایق سواری میری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We went boating on the lake.
[ترجمه گوگل]رفتیم قایق سواری روی دریاچه
[ترجمه ترگمان] ما توی دریاچه قایقرانی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Local activities include walking, boating and golf.
[ترجمه گوگل]فعالیت های محلی شامل پیاده روی، قایق سواری و گلف است
[ترجمه ترگمان]فعالیت های محلی شامل راه رفتن، قایق سواری و گلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قایق رانی (اسم)
boating, canoe, yachting, watermanship

انگلیسی به انگلیسی

• use of boats; rowing, canoeing (as a sport)
if you go boating, you go on a lake or river in a small boat for pleasure.

پیشنهاد کاربران

بپرس