boasts

جمله های نمونه

1. empty boasts made him the laughing stock of his colleagues
لاف های پوچ،او را مضحکه ی همکارانش کرد.

2. she boasts about her children
او به فرزندانش می بالد.

3. she always boasts about her trips
او همیشه درباره ی سفرهای خود لاف می زند.

4. the town boasts a new library
شهر به کتابخانه ی جدید خود می نازد.

پیشنهاد کاربران

�در خود جا دادن� اصلا ترجمه خوبی نیست.
نازیدن به . . .
افتخار کردن به . . .
بالیدن به . . .
می تونند ترجمه های خوبی باشند. اما بهتر است فقط از یک ترجمه مانند بالیدن استفاده کنیم.
در خود جا دادن

بپرس