1. boasting about friendship and brotherhood / amidst distraction and distress
لاف یاری و برادر خواندگی / در پریشان حالی و درماندگی
2. She is always boasting about how wonderful her children are.
[ترجمه گوگل]او همیشه از شگفت انگیز بودن فرزندانش می بالد
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد این که بچه های او چقدر فوق العاده هستند لاف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد این که بچه های او چقدر فوق العاده هستند لاف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He's always boasting. He's such a big-head!
[ترجمه گوگل]او همیشه لاف می زند او خیلی کله گنده است!
[ترجمه ترگمان]اون همیشه لاف میزنه سرش خیلی بزرگ است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون همیشه لاف میزنه سرش خیلی بزرگ است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's always boasting about his children's success at school.
[ترجمه گوگل]او همیشه به موفقیت فرزندانش در مدرسه می بالد
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد موفقیت بچه هایش در مدرسه لاف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد موفقیت بچه هایش در مدرسه لاف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He's always boasting about how clever his children are.
[ترجمه گوگل]او همیشه به باهوشی فرزندانش می بالد
[ترجمه ترگمان]او همیشه لاف می زند که بچه هاش چقدر باهوش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او همیشه لاف می زند که بچه هاش چقدر باهوش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. After boasting that his company could outperform the industry's best, he's been forced to eat humble pie.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه میبالید شرکتش میتواند از بهترین صنعت پیشی بگیرد، مجبور شد پای سادهای بخورد
[ترجمه ترگمان]بعد از لاف زدن مبنی بر اینکه شرکت او می تواند بهتر از بهترین عملکرد این صنعت عمل کند، مجبور به خوردن پای متواضع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد از لاف زدن مبنی بر اینکه شرکت او می تواند بهتر از بهترین عملکرد این صنعت عمل کند، مجبور به خوردن پای متواضع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He's always boasting about his sexual prowess.
[ترجمه گوگل]او همیشه به قدرت جنسی خود می بالد
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد مهارت جنسی اون لاف میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد مهارت جنسی اون لاف میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Parents enjoy boasting about their children's achievements.
[ترجمه گوگل]والدین از افتخار کردن در مورد دستاوردهای فرزندان خود لذت می برند
[ترجمه ترگمان]والدین از لاف زدن درباره دستاوردهای کودکان خود لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]والدین از لاف زدن درباره دستاوردهای کودکان خود لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I'm not boasting but I think I did very well in the interview.
[ترجمه گوگل]من لاف نمی زنم اما فکر می کنم در مصاحبه خیلی خوب عمل کردم
[ترجمه ترگمان]من لاف نمی زنم، اما فکر می کنم توی مصاحبه خیلی خوب بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من لاف نمی زنم، اما فکر می کنم توی مصاحبه خیلی خوب بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. With all his boasting, he is a coward.
[ترجمه گوگل]با همه لاف زدنش ترسو است
[ترجمه ترگمان]با این همه لاف و گزاف، او یک بزدل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این همه لاف و گزاف، او یک بزدل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He was boasting about how brave he was at the start, but copped out at the finish.
[ترجمه گوگل]او به این می بالید که در شروع چقدر شجاع بود، اما در پایان از آن خارج شد
[ترجمه ترگمان]او لاف می زد که او در آغاز چه قدر شجاع است، اما به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او لاف می زد که او در آغاز چه قدر شجاع است، اما به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I got tired of Mary's boasting of her rich uncle, and told her to come off it.
[ترجمه گوگل]از لاف زدن مریم به عموی پولدارش خسته شدم و به او گفتم که دست از سرش بردار
[ترجمه ترگمان]من از لاف و لاف شوهر خاله اش خسته شدم و به او گفتم بیاید بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من از لاف و لاف شوهر خاله اش خسته شدم و به او گفتم بیاید بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He was always boasting about his amorous adventures .
[ترجمه گوگل]او همیشه به ماجراهای عاشقانه خود می بالید
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد ماجراهای عاشقانه خود لاف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد ماجراهای عاشقانه خود لاف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The supermarket may hand out pretty green-and-white leaflets boasting its environmental concerns.
[ترجمه گوگل]سوپرمارکت ممکن است بروشورهای سبز و سفید زیبایی را منتشر کند که به نگرانی های زیست محیطی خود می بالد
[ترجمه ترگمان]سوپر مارکت ها ممکن است اعلامیه های نسبتا سبز و سفیدی را عرضه کنند که به نگرانی های زیست محیطی خود می بالد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سوپر مارکت ها ممکن است اعلامیه های نسبتا سبز و سفیدی را عرضه کنند که به نگرانی های زیست محیطی خود می بالد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The site promises to be strong on interactivity, boasting online tours of museums and live theatre workshops.
[ترجمه گوگل]این سایت قول می دهد که در تعامل قوی باشد و به تورهای آنلاین موزه ها و کارگاه های تئاتر زنده ببالد
[ترجمه ترگمان]این سایت قول می دهد که در اثر تعاملی که در بازدید آنلاین از موزه ها و کارگاه های تئاتر زندگی می کند، قوی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این سایت قول می دهد که در اثر تعاملی که در بازدید آنلاین از موزه ها و کارگاه های تئاتر زندگی می کند، قوی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید