معنی: باد مهیب و سهمگین، پرسروصدا بودن، با سختی و شدت و سر و صدا وزیدن، توپ زدنمعانی دیگر: (باد) سخت وزیدن، با صدا وزیدن، هارت و پورت کردن، سر و صدا راه انداختن، با حرارت و خشونت سخن گفتن، زورگویی کردن، باسختی وشدت وسروصدا وزیدن مثل باد
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: blusters, blustering, blustered
• (1)تعریف: to blow noisily and in gusts, as the wind. • مشابه: storm
• (2)تعریف: to act in a loud, boastful, or threatening way. • مشابه: swagger
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to compel by blustering; bully. • مشابه: browbeat, swagger
- The foreman blustered them into working overtime.
[ترجمه گوگل] سرکارگر آنها را به کار اضافه کاری متلاطم کرد [ترجمه ترگمان] سرکارگر با سر و صدا آن ها را به کار مشغول کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: blustery (adj.)
• (1)تعریف: noisy but empty threats or boasts.
• (2)تعریف: loud and aggressive behavior or commotion.
جمله های نمونه
1. I knew that it was all bluster and he wasn't really angry with me.
[ترجمه شریفه] من میدانستم که اینها همه هارت و پورت است و او واقعا از دست من عصبانی نیست.
|
[ترجمه گوگل]میدانستم که همه چیز غمگین است و او واقعاً از دست من عصبانی نیست [ترجمه ترگمان]می دانستم که همه چیز داشت اجر می شد و او واقعا از دست من عصبانی نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Burying it all under a thick shell of bluster, bullying, slavish adherence to protocol and discipline.
[ترجمه گوگل]دفن همه اینها در زیر پوسته ضخیمی از جنجال، قلدری، تبعیت بردهوار از پروتکل و نظم و انضباط [ترجمه ترگمان]دفن کردن همه چیز زیر یک کاسه بزرگ پر از bluster، قلدری، اطاعت، و پیروی از نظم و انضباط [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Though I suspected this was bluster, I realized immediately that something had to be done to calm the man down.
[ترجمه گوگل]گرچه مشکوک بودم که این یک جنجال است، اما بلافاصله متوجه شدم که باید کاری انجام شود تا مرد آرام شود [ترجمه ترگمان]با اینکه به این موضوع پی می بردم، بلافاصله متوجه شدم که کاری برای آرام کردن آن مرد باید انجام شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I believe deeply in persuasion, not bluster and bombast.
[ترجمه گوگل]من عمیقاً به اقناع اعتقاد دارم، نه غرغر کردن و غوغا کردن [ترجمه ترگمان]به اعتقاد من، به اعتقاد من، بدون اینکه سر و پا داشته باشیم، نه bluster و bombast [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Military planning drove decisions; bluster and posturing drove diplomacy.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی نظامی باعث تصمیم گیری شد بداخلاقی و موضع گیری دیپلماسی را پیش برد [ترجمه ترگمان]برنامه ریزی نظامی، تصمیمات را به عهده گرفت؛ bluster و ژست posturing، دیپلماسی را به راه انداختند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was awakened by the bluster of their preparations.
[ترجمه گوگل]او با غوغای آماده سازی آنها از خواب بیدار شد [ترجمه ترگمان]به خاطر تهیه مقدمات سفر، از خواب بیدار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Ah, the pomposity of his tone, the bluster, the arrogance.
[ترجمه گوگل]آه، هیاهوی لحنش، غوغا، گستاخی [ترجمه ترگمان]pomposity از لحن صدایش و the و خودبینی و تکبر او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was inclined to bluster at first, but he soon dropped.
[ترجمه گوگل]او در ابتدا تمایل به غر زدن داشت، اما خیلی زود رها شد [ترجمه ترگمان]او ابتدا مایل بود که به bluster ادامه دهد، اما طولی نکشید که از زمین افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Why don't you take you and your bluster the hell out of here?
[ترجمه گوگل]چرا خودت و غرورت را از اینجا نمیبری؟ [ترجمه ترگمان]چرا تو و your گورتو از اینجا گم نمی کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Lou began to bluster, as he always did when he talked politics.
[ترجمه گوگل]لو شروع به غر زدن کرد، همانطور که همیشه وقتی درباره سیاست صحبت می کرد [ترجمه ترگمان]لو مثل همیشه وقتی راجع به سیاست حرف می زد، شروع به bluster می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Mr. Khrushchev, moreover, was all bluff and bluster.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آقای خروشچف تماماً بلوف و غرغر بود [ترجمه ترگمان]از طرف دیگر آقای Khrushchev داشت بلوف می زد و bluster می کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. But the political posturing and trade - union bluster signifies little.
[ترجمه گوگل]اما موضع گیری سیاسی و غوغای صنفی - صنفی نشان دهنده کمی است [ترجمه ترگمان]اما موضع گیری سیاسی و bluster اتحادیه های تجاری به معنای کمی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Of course, his bluster was directed against me as well.
[ترجمه گوگل]البته توهین او علیه من هم بود [ترجمه ترگمان]البته، رو به من هم داده بودن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There was a bluster and zest in Anthony.
[ترجمه گوگل]شور و شوق در آنتونی وجود داشت [ترجمه ترگمان]در آنتونی bluster پر جنب و جوش وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They are full of the glitter and bluster of German militarism ?mailed fist and shining armour.
[ترجمه گوگل]آنها مملو از زرق و برق و غوغای میلیتاریسم آلمانی هستند، مشت ارسال شده و زره درخشان [ترجمه ترگمان]آن ها پر از زرق و برق جنگ و ریاکاری آلمانی هستند؟ مشت پست و زره درخشان [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
باد مهیب و سهمگین (اسم)
bluster
پرسروصدا بودن (فعل)
bluster
با سختی و شدت و سر و صدا وزیدن (فعل)
bluster
توپ زدن (فعل)
bid, bluff, kick off, bluster, bunt
انگلیسی به انگلیسی
• noise of waves; noise of a strong wind; boastfulness; threat rage, roar, storm; shout; boast, swagger when someone blusters, they speak angrily and aggressively because they are outraged or offended. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. she simply ignored his bluster.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To talk in a loud, aggressive, or indignant way 🔊😡 🔍 مترادف: Threaten ✅ مثال: He tended to bluster when he didn't get his way.
داد و فریاد کردن That’s hardly the point, ’ he blustered