blunder up

پیشنهاد کاربران

🔹 خراب کاری کردن با سوتی بزرگ / اشتباه احمقانه و فاجعه بار / ناشیانه عمل کردن
🔹 مثال ها:
He blundered up the whole presentation by forgetting his slides. با فراموش کردن اسلایدها، کل ارائه رو نابود کرد!
...
[مشاهده متن کامل]

They blundered up negotiations by making the wrong demand. با مطرح کردن خواسته ی اشتباه، مذاکرات رو خراب کردن.
She blundered up her chance at the job interview—total disaster. فرصت مصاحبه اش رو با اشتباهات فاجعه بار از دست داد—یه افتضاح کامل بود.
🔹 مترادف ها: botch – mess up – bungle – foul up – screw up – goof big - time