bluff one's way

پیشنهاد کاربران

کار خود را با دوز و کلک/ خالی بندی/ غلو/ بزرگنمایی و دروغ گویی پیش بردن
. I bluffed my way out of trouble
با گول زدن بقیه از مخمصه نجات پیدا کردم.
. She bluffed her way into that job
با دروغ و دونگ توی اون کار استخدام شد.
یکی بتونه از گرفتاری فرار کنه با گول زدن بقیه
I bluffed my way out of taking the test by saying I had a bad headache. .
تظاهر به ضعیف تر و یا قوی تر بودن از موقعیت واقعی
( لاف زدن/ادعای باطل کردن )
To pretend sth in order to achieve what you want in a difficult situation. همون" چاخان کردن" معروف میشه. " بلوف زدن" خودمون
فریب دادن بقیه
وانمودکنی ضعیف تر یا قوی تر از چیزی که هستی هستی
به طور شانسی انجام دادن کاری

بپرس