blue streak

/ˈbluːˈstriːk//bluːstriːk/

(عامیانه) هرچیزی که از نظر تندی و نور مانند آذرخش باشد، آذرخشین، آذرخشین to talk a blue streak به سرعت و طولانی صحبت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) something moving with or as with the speed of lightning.

(2) تعریف: something fast and seemingly endless, as some talk.

جمله های نمونه

1. He talked a blue streak all through breakfast.
[ترجمه گوگل]او در تمام مدت صبحانه یک خط آبی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]از خلال صبحانه یک رگه آبی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was talking a blue streak.
[ترجمه گوگل]داشتم از رگه آبی صحبت می کردم
[ترجمه ترگمان] داشتم درباره یه خط آبی حرف می زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They travel ( l ) ed like a blue streak through Italy.
[ترجمه گوگل]آنها مانند یک خط آبی در ایتالیا سفر می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مانند یک خط آبی از ایتالیا سفر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She can really swear up a blue streak!
[ترجمه گوگل]او واقعاً می تواند یک رگه آبی قسم بخورد!
[ترجمه ترگمان]! اون واقعا می تونه به یه خط آبی قسم بخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They traveled like a blue streak through Spain.
[ترجمه گوگل]آنها مانند یک خط آبی از اسپانیا عبور کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مانند یک رگه آبی از میان اسپانیا سفر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The woman talks blue streak. No one can get a word in with her.
[ترجمه گوگل]زن خط آبی صحبت می کند هیچ کس نمی تواند با او صحبت کند
[ترجمه ترگمان] اون زن خط آبی می زنه هیچ کس نمیتونه باه اش حرف بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those construction workers can sure talk a blue streak.
[ترجمه گوگل]آن کارگران ساختمانی مطمئناً می توانند یک خط آبی صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]آن کارگران ساختمانی می توانند از یک رگه آبی مطمئن شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had a wicked tongue when roused and could talk a blue streak.
[ترجمه گوگل]وقتی بیدار می شد زبان بدی داشت و می توانست یک خط آبی صحبت کند
[ترجمه ترگمان]وقتی از خواب بیدار شد زبانش بند آمد و زبانش بند آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person or something that moves very quickly (informal); continuous flow of words

پیشنهاد کاربران

بپرس