blue eyed


زاه، ابی چشم

جمله های نمونه

1.
چشم آبی

2. the red cheeks of that blue-eyed baby
لپ های قرمز آن کودک چشم آبی

پیشنهاد کاربران

1. ( عامیانه ) معصوم/بی گناه.
2. معنی واقعی: کسی که چشم های آبی داره.
خوش قلب و خوش رفتار
چشمان آبی

بپرس