blue chip

/ˈbluːˈt͡ʃɪp//bluːt͡ʃɪp/

(گیاه شناسی) انواع گیاهانی که گل آبی و بطری شکل می دهند، گل گندم آبی، دربازی پوکر ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد، سهام مرغوب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in poker, a blue playing chip having the highest value.

(2) تعریف: a high-priced common stock, valued for the company's financial strength and earnings record.

(3) تعریف: any thing or person considered to be of great value.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: denoting common stock that commands a high price because of its record of steady earnings.

(2) تعریف: very valuable or of highest quality.

- several blue-chip baseball players
[ترجمه مینا] معتبر، مطمئن و سودآور
|
[ترجمه گوگل] چند بازیکن بیسبال بلوچی
[ترجمه ترگمان] چند بازیکن بیسبال -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Blue chip issues were sharply higher, but the rest of the market actually declined slightly by the end of the day.
[ترجمه گوگل]مشکلات بلو چیپ به شدت بالاتر بود، اما بقیه بازار در واقع تا پایان روز اندکی کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]مسائل مربوط به تراشه به شدت بالاتر بودند، اما بقیه بازار کمی تا پایان روز کاهش پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We are very good at supplying international blue chip companies who are brand leaders in their fields.
[ترجمه گوگل]ما در تامین شرکت‌های بین‌المللی بلو چیپ که رهبران برند در زمینه‌های خود هستند بسیار خوب هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در تامین شرکت های تراشه آبی بین المللی که رهبران برند در مزارع خود هستند، بسیار ماهر هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many blue chip companies use team-based competitions with a series of mental and physical challenges.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های بلو چیپ از مسابقات تیمی با یک سری چالش های ذهنی و جسمی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت های تراشه آبی با مجموعه ای از چالش های ذهنی و جسمی از رقابت های تیمی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The index of blue chip stocks gained 15 70 for the week.
[ترجمه گوگل]شاخص سهام بلو چیپ در هفته 15 70 افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]شاخص سهام چیپ آبی به مدت ۱۵ تا ۷۰ سال به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Joanne Tearle finds that the blue chip loan comes in many guises and choosing one may be your greatest problem.
[ترجمه گوگل]Joanne Tearle متوجه می شود که وام بلو چیپ در قالب های مختلفی ارائه می شود و انتخاب یکی از آنها ممکن است بزرگترین مشکل شما باشد
[ترجمه ترگمان]\"جووان Tearle\" متوجه می شود که این وام تراشه آبی در بسیاری از زمینه ها وجود دارد و انتخاب یکی از آن ها ممکن است بزرگ ترین مشکل شما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Blue chip refers to firms with long track records for turning profits and paying dividends.
[ترجمه گوگل]بلو چیپ به شرکت هایی با سوابق طولانی برای تبدیل سود و پرداخت سود سهام اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]چیپ آبی به شرکت هایی با سوابق طولانی ردیابی سود و سود سهام اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After the auction, the blue chip benchmark inched higher to end at 170. a gain of 8 points.
[ترجمه گوگل]پس از حراج، بنچمارک بلو چیپ بالاتر رفت و به 170 رسید که 8 امتیاز افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]پس از حراج، معیار چیپ آبی به اندازه ۱۷۰ درجه سانتی متر بالاتر رفت ۸ امتیاز کسب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Meanwhile, non-tech,[Sentence dictionary] blue chip losses were widespread.
[ترجمه گوگل]در همین حال، تلفات تراشه آبی غیرفناوری، [فرهنگ جملات] گسترده بود
[ترجمه ترگمان]در همین حال، فرهنگ لغت غیر فن آوری، [ جمله لغت نامه ] بسیار شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Therefore, all Blue Chip income and expense items are included in full in Berkshire's Consolidated Statement of Earnings.
[ترجمه گوگل]بنابراین، تمام اقلام درآمد و هزینه بلو چیپ به طور کامل در صورت‌حساب سود تلفیقی برکشایر گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، همه آیتم های مربوط به درآمد و هزینه چیپ آبی در Statement full s از درآمدها گنجانده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The shares of their company are blue chip.
[ترجمه گوگل]سهام شرکت آنها بلو چیپ است
[ترجمه ترگمان]سهام شرکت آن ها chip آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Even the blue chip stocks I purchased are a tailspin. So far I've already lost NT $ 48000.
[ترجمه گوگل]حتی سهام بلو تراشه‌هایی که من خریداری کرده‌ام، یک دم دمی هستند تا الان 48000 دلار NT از دست داده ام
[ترجمه ترگمان]حتی سهام chip که خریده بودم a بود تاکنون NT $ ۴۸۰۰۰ را از دست داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr. Jepson has a portfolio of nothing but blue chip stocks.
[ترجمه گوگل]آقای جپسون مجموعه ای از سهام چیزی جز سهام بلو چیپ ندارد
[ترجمه ترگمان]آقای \"Jepson\" یه مجموعه از چیزی جز سهام \"تراشه آبی\" داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First, distressed blue chip stocks, blue chips.
[ترجمه گوگل]اول، سهام مضطرب بلو چیپ، بلو چیپس
[ترجمه ترگمان]اول، سهام چیپ آبی پریشان، چیپ های آبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This game requires significant capital upfront foracquisition of blue chip wines that will increase in value.
[ترجمه گوگل]این بازی به سرمایه قابل توجهی برای خرید شراب های چیپس آبی نیاز دارد که ارزش آن افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]این بازی نیازمند سرمایه قابل توجه upfront از شرابه ای آبی است که به مقدار زیاد افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An airfield is a blue chip in the struggle for military supremacy.
[ترجمه گوگل]یک فرودگاه یک تراشه آبی در مبارزه برای برتری نظامی است
[ترجمه ترگمان]یک فرودگاه کوچک یک چیپ آبی در تلاش برای برتری نظامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (in economics) nickname for stocks of a company that is considered stable and profitable and has a relatively high price per share; something of high quality and expensive; blue token that has a high value (in poker games)
a blue-chip investment or company is one in which it is considered to be profitable and safe to invest.

پیشنهاد کاربران

Refers to a company that is well - established, financially stable, and has a history of reliable performance. Blue chip stocks are considered safe and less risky investments.
شرکتی که به خوبی ریشه دار، از نظر مالی با ثبات و دارای سابقه عملکرد قابل اعتماد است.
...
[مشاهده متن کامل]

سهام بلو چیپ، سرمایه گذاری ایمن و کم ریسک تلقی می شود.
مثال؛
Investors often turn to blue chip stocks for long - term stability.
A financial advisor might recommend, “Consider adding some blue chip stocks to your investment portfolio. ”
In a conversation about stock market trends, someone might say, “Blue chip stocks tend to hold their value even during market downturns. ”

( سهام و غیره ) مطمئن. سودآور. معتبر
مثال:
blue - chip stocks
سهامهای مطمئن و سودآور
Stock in a corporation with a reputation for reliability and performance
امنیت در شرکتی که عملاً بدون ریسک در نظر گرفته می شود
A highly valuable asset, stock, or properly
سهام مرغوب

بپرس