blowtorch

/ˈbloʊtɔːt͡ʃ//ˈbləʊtɔːt͡ʃ/

معنی: چراغ جوشکاری
معانی دیگر: روش سنجش مواد شیمیایی و معدنی و آلیاژها از راه گرما دادن با لوله ی دمنده، مشعل جوشکاری، چراغ لحیم کاری، مشعل گازی، مشعل فشاری، چراه جوشکاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a portable oil-burning or gas-burning device producing an intense, localized flame suitable for melting or cutting metal.

جمله های نمونه

1. An alternative is a blowtorch connected by a hose to a cylinder of gas.
[ترجمه گوگل]یک جایگزین، یک مشعل دمنده است که توسط یک شیلنگ به یک سیلندر گاز متصل می شود
[ترجمه ترگمان]یک جایگزین، a است که با یک لوله گاز به سیلندر گاز متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Artist German Vinogradov wields a blowtorch to season the look of his latest landscape.
[ترجمه گوگل]هنرمند آلمانی وینوگرادوف یک مشعل دمنده را به کار می گیرد تا ظاهر جدیدترین منظره خود را مزه دار کند
[ترجمه ترگمان]هنرمند آلمانی Vinogradov یک blowtorch برای فصل کردن آخرین چشم انداز خود استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They then vaporise the mercury using a blowtorch, leaving gold behind.
[ترجمه گوگل]سپس جیوه را با استفاده از یک مشعل دمنده تبخیر می کنند و طلا را پشت سر می گذارند
[ترجمه ترگمان]سپس آن ها جیوه را با استفاده از یک blowtorch باز می کنند و طلا را پشت سر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If desired, use kitchen blowtorch to lightly brown sabayon and serve immediately.
[ترجمه گوگل]در صورت تمایل، از بادگیر آشپزخانه استفاده کنید تا سابایون را کمی قهوه ای کنید و بلافاصله سرو کنید
[ترجمه ترگمان]در صورت تمایل، از blowtorch آشپزخانه به سبک قهوه ای ملایم استفاده کنید و سریعا خدمت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A leak would have become a blowtorch.
[ترجمه گوگل]یک نشتی به یک مشعل دمنده تبدیل می شد
[ترجمه ترگمان]نشتی به a تبدیل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has all the apparatus, including blowtorch, for freebasing cocaine.
[ترجمه گوگل]او تمام دستگاه‌ها، از جمله مشعل دمنده، برای تولید کوکائین را در اختیار دارد
[ترجمه ترگمان]او تمام دستگاه، از جمله blowtorch، برای freebasing کوکائین را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has all the apparatus, including a blowtorch, for freebasing cocaine.
[ترجمه گوگل]او تمام دستگاه ها، از جمله یک مشعل دمنده، برای تولید کوکائین را در اختیار دارد
[ترجمه ترگمان]او تمام دستگاه، از جمله a، برای freebasing کوکائین را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A spark occurred and the inside of the capsule turned into a blowtorch.
[ترجمه گوگل]جرقه ای رخ داد و داخل کپسول به مشعل دمنده تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]جرقه ای رخ داد و داخل کپسول به a تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Enter the local media; exit the welder with the blowtorch.
[ترجمه گوگل]وارد رسانه های محلی شوید؛ با مشعل دمنده از جوشکار خارج شوید
[ترجمه ترگمان]رسانه های محلی را وارد کنید؛ از جوشکاری با the خارج شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A flame roared under a black bucket, clean blue like a blowtorch clinging to one side.
[ترجمه گوگل]شعله ای زیر یک سطل سیاه غوغا کرد، آبی تمیز مانند مشعل دمنده ای که به یک طرف چسبیده است
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش در زیر سطل سیاهی زبانه می کشید، مثل چراغ جوشکاری که به یک طرف چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If he wanted her back, Antheil would offer to preserve her from the blowtorch.
[ترجمه گوگل]اگر او می خواست او را برگرداند، آنتیل پیشنهاد می کرد که او را از مشعل دمنده محافظت کند
[ترجمه ترگمان]اگر او او را می خواست، پیشنهاد می کرد که او را از چراغ جوشکاری در امان بدارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Groves of old-growth lodge-pole pine and aging spruce fir exploded into flame like toothpicks be-fore a blowtorch.
[ترجمه گوگل]نخلستان‌های کاج کهنسال و صنوبر کهنه مانند خلال دندان قبل از مشعل دمنده در آتش منفجر شدند
[ترجمه ترگمان](گرووز)به (گرووز): صنوبر growth کاج و صنوبر پیری چوب صنوبر مانند toothpicks شعله ور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But that lone bad habit burns through your writing like a blowtorch, outshining all the others.
[ترجمه گوگل]اما این عادت بد تنها مانند یک مشعل در نوشته‌های شما می‌سوزاند و همه دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهند
[ترجمه ترگمان]اما این عادت بد تنها در نویسندگی، مثل چراغ جوشکاری، که همه را از دست می دهد، می سوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The pyre was ablaze, ignited by a giant gas-fuelled blowtorch.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی شعله ور بود و توسط یک مشعل غول پیکر با سوخت گاز مشتعل شد
[ترجمه ترگمان]تل هیزم به آتش کشیده شد و سوخت عظیمی از گازهای سمی به آتش کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چراغ جوشکاری (اسم)
blowtorch

انگلیسی به انگلیسی

• portable device for welding
a blowtorch is a hand-held device which uses gas to produce a hot flame. it is used for removing old paint from wood or metal.
torch that shoots out a hot flame

پیشنهاد کاربران

مشعل جوشکاری
مثال:
the whole earth was consumed by fire, as if a blowtorch had been taken to it.
تمام زمین توسط آتش نابود شده بود، گویی بر روی آن مشعل جوشکاری گرفته شده بود. {گویی زمین را با مشعل جوشکاری سوزانده بودند}

بپرس