blowpipe

/ˈbloʊpaɪp//ˈbləʊpaɪp/

پنچری (تایر و غیره)، پکیدن، ترکیدن، سوختن فیوز برق، (لوله ای که توسط آن هوا یا گاز را با فشار داخل آتشخان می کنند تا گرمای آن را بیشتر و متمرکزتر کند) لوله ی دمنده، (شیشه سازی - لوله ای که با آن در شیشه می دمند و به آن شکل می دهند) نیچه، درزرگری بوری، نتیجه ه شیشه گری، تفنگ بادی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a metal tube through which air or gas is forced in a controlled flow into a flame to concentrate and intensify its heat.

(2) تعریف: a metal tube on which glass is gathered, shaped, and blown into hollow forms.

(3) تعریف: a blowgun.

جمله های نمونه

1. Just like humans, they go hunting with their blowpipes and they erect snares and traps in the jungle.
[ترجمه گوگل]درست مثل انسان ها با لوله های دمنده خود به شکار می روند و در جنگل تله ها و دام ها می سازند
[ترجمه ترگمان]درست مثل انسان ها، با blowpipes شکار می کنند و به دام و تله در جنگل می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Deer trail fresh, maybe catch deer along blowpipe.
[ترجمه گوگل]دنباله گوزن تازه است، شاید در امتداد لوله دمنده گوزن را بگیرد
[ترجمه ترگمان]رد گوزن تازه بوده، شاید گوزن رو از \"blowpipe\" بگیره (گوزن شمالی: گوزن شمالی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jehana was fitting a dart into the blowpipe.
[ترجمه گوگل]جیهانا داشت یک دارت را در لوله دمنده نصب می کرد
[ترجمه ترگمان]Jehana یک دارت را در the جا داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unique film valves, blowpipe inflatable, inflatable deflated lets you more easily.
[ترجمه گوگل]دریچه های فیلم منحصر به فرد، بادی لوله دمنده، بادی باد شونده به شما امکان می دهد راحت تر باشید
[ترجمه ترگمان]شیره ای فیلم منحصر به فرد، بادکنکی باد inflatable، بادکنکی باد کردن به شما اجازه می دهد به راحتی شما را آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The earth reclamation with marine muck filled through blowpipe has been the main technical method of ground development in Shenzhen region.
[ترجمه گوگل]احیای زمین با گل و لای دریایی پر شده از طریق لوله دمنده روش فنی اصلی توسعه زمین در منطقه شنژن بوده است
[ترجمه ترگمان]احیای زمین با muck دریایی پر شده از blowpipe، روش فنی اصلی توسعه زمین در منطقه Shenzhen بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The concentration distribution of pulverized coal in blowpipe of blast furnace was measured in an isothermal two-phase model by means of a computer measuring system based on infrared transmission.
[ترجمه گوگل]توزیع غلظت زغال سنگ پودر شده در لوله دمنده کوره بلند در یک مدل دو فازی همدما با استفاده از یک سیستم اندازه گیری کامپیوتری مبتنی بر انتقال مادون قرمز اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]توزیع غلظت ذغال سنگ در blowpipe از کوره انفجار در یک مدل دو فازی ایزوترمال و با استفاده از یک سیستم اندازه گیری کامپیوتری براساس انتقال مادون قرمز، اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A musical instrument of blowpipe, Chi-Ba initial known at Tang Dynasty(later also known as Dong-Xiao of southern music), are followed to Southern Song Dynasty and transfered into Japan.
[ترجمه گوگل]ساز موسیقی blowpipe، چی-با اولیه که در سلسله تانگ شناخته شد (که بعداً به نام دونگ-شیائو موسیقی جنوبی نیز شناخته شد)، به سلسله سانگ جنوبی دنبال شد و به ژاپن منتقل شد
[ترجمه ترگمان]فیلم موزیکال of، چی - Ba ' در دودمان تانگ (بعدها مشهور به Dong - از موسیقی جنوبی)شناخته می شود، به دنبال سلسله سونگ جنوبی و transfered در ژاپن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The drape billowed and a tiny figure crept stealthily out, a blowpipe raised to its hideous lips.
[ترجمه گوگل]پرده بلند شد و یک پیکر کوچک مخفیانه به بیرون خزید
[ترجمه ترگمان]طناب به هوا تکان می خورد و هیکل کوچکش از آن بیرون می خزید و به لبه ای کریه آن نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Walking starkers through the forest, incredibly agile, never get tired, killed a monkey in a tree with a blowpipe.
[ترجمه گوگل]قدم زدن در جنگل، فوق‌العاده چابک، هرگز خسته نمی‌شود، میمونی را در درختی با لوله‌ی بادکش کشت
[ترجمه ترگمان]در جنگل پرسه می زد، به طرزی باور نکردنی چابک بود، هرگز خسته نمی شد، یک میمون را در درختی با a کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The article analyzes the harmfulness and reasons on over-temperature of heating surface in blowpipe, and proposes the effective measures.
[ترجمه گوگل]این مقاله مضرات و دلایل دمای بیش از حد سطح گرمایش در لوله دمنده را تجزیه و تحلیل کرده و اقدامات موثر را پیشنهاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله the و دلایل روی حرارت سطح گرمایش در blowpipe را تجزیه و تحلیل می کند و اقدامات موثر را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tambun, 60, said he was crouching to shoot a squirrel with his blowpipe when he spied the big cat eyeing him for dinner.
[ترجمه گوگل]تامبون، 60 ساله، گفت که در حال خمیده شدن بود تا با لوله دمش به سنجاب شلیک کند که گربه بزرگی را که برای شام به او چشم دوخته بود، جاسوسی کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که گربه بزرگ را دید که برای شام به او نگاه می کند، گفت: Tambun، ۶۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With the precise model it determines the shape of the blowpipe and the dimensions.
[ترجمه گوگل]با مدل دقیق شکل لوله و ابعاد آن را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]با مدل دقیق، شکل of و ابعاد را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The concentration distributions in the distance about 5 times diameter of blowpipe from the exit of the lance tend to be uniform. . .
[ترجمه گوگل]توزیع غلظت در فاصله حدود 5 برابر قطر لوله دمنده از خروجی لنس یکنواخت است
[ترجمه ترگمان]توزیع تراکم در فاصله حدود ۵ برابر قطر لوله از خروج نیزه به صورت یکنواخت عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Experiments showed that mixing property in pipe fluidized bed with relative distance of blowpipe equal to 2 is better than that of traditional platefluidized bed.
[ترجمه گوگل]آزمایشات نشان داد که خاصیت اختلاط در بستر سیال لوله با فاصله نسبی لوله دمنده برابر با 2 بهتر از بستر سیال بشقابی سنتی است
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها نشان داد که اختلاط دارایی در بس تر سیال لوله با فاصله نسبی of برابر با ۲ بهتر از بس تر platefluidized سنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] بوری - نیچه
[پلیمر] لوله دمش

انگلیسی به انگلیسی

• blowgun for firing darts; metal tube used in glass blowing
a blowpipe is a long tube from which weapons such as arrows can be blown.

پیشنهاد کاربران

لوله ای که بوسیله آن هوا را به شعله می دهند تا میزان حرارت را بیفزایند یا حرارت را در محلی متمرکز کنند
( این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته پزشکی است )

بپرس