دعوای شدید
مثال:We got into a big blowout over the remote control.
یعنی سر کنترل دعوامون شد .
مثال:We got into a big blowout over the remote control.
یعنی سر کنترل دعوامون شد .
... [مشاهده متن کامل]
یک مهمانی هیجانی ( و دیوانه وار ) یا پر از بریز و بپاش که معمولاً با نوشیدن بیش از حد، رقصیدن و عیاشی مشخص می شود.
اغلب برای توصیف جشنی استفاده می شود که فراتر از محدودیت ها یا انتظارات معمول است.
مثال ها؛
یکی از معانی Blowout به زبان ساده، به همان خشک کردن و حالت دادن مو با سشوار در آرایشگاه گفته می شود.
انفجار
مناسب ترین معنی آن فوران یاانفجاراست.
پنچر شدن لاستیک ماشین
tire blowouts
blowout ( زمینشناسی )
واژه مصوب: بادکَند
تعریف: هرنوع چال ناوهمانند یا نعلبکی مانند که با فرسایش باد بر روی تَل ماسهها یا نهشتههای ماسهای به وجود می آید
واژه مصوب: بادکَند
تعریف: هرنوع چال ناوهمانند یا نعلبکی مانند که با فرسایش باد بر روی تَل ماسهها یا نهشتههای ماسهای به وجود می آید