🔸 معادل فارسی:
( ۱ ) حراج انفجاری / تخفیف شدید
( ۲ ) فروش فوق العاده
( ۳ ) شکست سنگین ( در ورزش )
در زبان محاوره ای:
ترکوندن قیمت ها، حراج سنگین، همه چی ارزونه، له شدن تو مسابقه
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. 🛍️ ( تجاری – فروش ) :
رویداد فروش با تخفیف های بسیار بالا؛ معمولاً برای جذب سریع مشتری یا خالی کردن انبار
مثال:
We’re having a **blowout sale**—up to 80% off!
یه حراج انفجاری داریم—تا ۸۰٪ تخفیف!
2. 📈 ( تبلیغاتی – هیجانی ) :
در تبلیغات، برای ایجاد حس فوریت و هیجان خرید؛ معمولاً با عباراتی مثل *massive blowout*, *holiday blowout*, یا *clearance blowout* همراهه
مثال:
Don’t miss our weekend **blowout event**!
رویداد حراج آخر هفته مون رو از دست نده!
3. 🏈 ( ورزشی – رقابتی ) :
در ورزش، به معنای برد یا باخت بسیار سنگین؛ وقتی یک تیم با اختلاف زیاد شکست می خوره
مثال:
The game was a total **blowout**—they lost 42 to 3.
بازی یه شکست سنگین بود—۴۲ به ۳ باختن.
4. 💥 ( استعاری – انفجاری ) :
گاهی برای توصیف هر اتفاق شدید، ناگهانی، یا پرانرژی؛ مثل *emotional blowout* یا *media blowout*
مثال:
Her post caused a social media **blowout**.
پستش یه انفجار رسانه ای به راه انداخت.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
mega sale – clearance – flash sale – liquidation – massive discount – landslide ( در ورزش )
( ۱ ) حراج انفجاری / تخفیف شدید
( ۲ ) فروش فوق العاده
( ۳ ) شکست سنگین ( در ورزش )
در زبان محاوره ای:
ترکوندن قیمت ها، حراج سنگین، همه چی ارزونه، له شدن تو مسابقه
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. 🛍️ ( تجاری – فروش ) :
رویداد فروش با تخفیف های بسیار بالا؛ معمولاً برای جذب سریع مشتری یا خالی کردن انبار
مثال:
یه حراج انفجاری داریم—تا ۸۰٪ تخفیف!
2. 📈 ( تبلیغاتی – هیجانی ) :
در تبلیغات، برای ایجاد حس فوریت و هیجان خرید؛ معمولاً با عباراتی مثل *massive blowout*, *holiday blowout*, یا *clearance blowout* همراهه
مثال:
رویداد حراج آخر هفته مون رو از دست نده!
3. 🏈 ( ورزشی – رقابتی ) :
در ورزش، به معنای برد یا باخت بسیار سنگین؛ وقتی یک تیم با اختلاف زیاد شکست می خوره
مثال:
بازی یه شکست سنگین بود—۴۲ به ۳ باختن.
4. 💥 ( استعاری – انفجاری ) :
گاهی برای توصیف هر اتفاق شدید، ناگهانی، یا پرانرژی؛ مثل *emotional blowout* یا *media blowout*
مثال:
پستش یه انفجار رسانه ای به راه انداخت.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
mega sale – clearance – flash sale – liquidation – massive discount – landslide ( در ورزش )
ترجمه رایجی که اینجا مشاهده نکردم "حراجی" بود.
دعوای شدید
مثال:We got into a big blowout over the remote control.
یعنی سر کنترل دعوامون شد .
مثال:We got into a big blowout over the remote control.
یعنی سر کنترل دعوامون شد .
... [مشاهده متن کامل]
یک مهمانی هیجانی ( و دیوانه وار ) یا پر از بریز و بپاش که معمولاً با نوشیدن بیش از حد، رقصیدن و عیاشی مشخص می شود.
اغلب برای توصیف جشنی استفاده می شود که فراتر از محدودیت ها یا انتظارات معمول است.
مثال ها؛
یکی از معانی Blowout به زبان ساده، به همان خشک کردن و حالت دادن مو با سشوار در آرایشگاه گفته می شود.
انفجار
مناسب ترین معنی آن فوران یاانفجاراست.
پنچر شدن لاستیک ماشین
tire blowouts
blowout ( زمینشناسی )
واژه مصوب: بادکَند
تعریف: هرنوع چال ناوهمانند یا نعلبکی مانند که با فرسایش باد بر روی تَل ماسهها یا نهشتههای ماسهای به وجود می آید
واژه مصوب: بادکَند
تعریف: هرنوع چال ناوهمانند یا نعلبکی مانند که با فرسایش باد بر روی تَل ماسهها یا نهشتههای ماسهای به وجود می آید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)