- خاموش شدن ( برای شمع، چراغ یا آتش )
- خراب شدن یا ترکیدن ( برای تایر یا فیوز )
- بزرگنمایی یا اغراق در چیزی ( در مکالمات غیررسمی )
- خسته یا فرسوده ( برای افراد )
- محو شدن یا بیش نمایی در نورپردازی ( برای تصاویر یا صحنه ها )
رد کردن، قبول نکردن، نپذیرفتن
مثال : he's already blown out six applicants
معنی : اون تا حالا شش متقاضی رو رد کرده.
بدتر کردن/خراب تر کردن
با فوت خاموش شدن
the candle was blown out
شمع با فوت خاموش شد
منفجر