blow one's cork


1- (از دیگ بخار و غیره) بخار یا آب گرم بیرون دادن 2- با صدای بلند درد دل کردن، دل خود را خالی کردن، (امریکا - عامیانه) از جا دررفتن، خشمگین شدن

پیشنهاد کاربران

از کوره در رفتن/ یک اصطلاح غیررسمی که به معنای از دست دادن کنترل خشم یا بسیار عصبانی شدن، اغلب به طور ناگهانی یا غیرقابل کنترل است.
منشا: این عبارت احتمالاً از تصویر ترکیدن چوب پنبه یک بطری تحت فشار گرفته شده است که نماد آزاد شدن انفجاری احساسات است.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Lose one's temper, blow a fuse, fly off the handle, go ballistic.
مثال؛
"He blew his cork when he found out someone had scratched his car. "
"Don’t blow your cork over something so trivial; it’s not worth it. "
"The manager blew her cork when the team missed the deadline again. "

بپرس